با نگاه ابزاري به طبيعت، فقط تخريب و مهاجرت محيط‌زيستي درو مي‌كنيم

تاریخ انتشار
11:14:00 | 09 / 03 / 1401
عضو گروه کاری : مهاجرت های تحصیلی و دانشجویی

با نگاه ابزاري به طبيعت، فقط تخريب و مهاجرت محيط‌زيستي درو مي‌كنيم

blog-main-image

اگرچه تسري عقلانيت ابزاري بر همه اركان زندگي انسان مدرن موجب تسلط و چيرگي انسان بر طبيعت و تضعيف گفتمان‌هاي محيط زيستي در سطح جهان شده است اما تسري اين نگاه در كشورهاي درحال‌توسعه و كمتر توسعه يافته‌اي همچون ايران كه با عقب‌ماندگي تاريخي روبرو هستند، با شدت بيشتري موجب تخريب محيط زيست و بروز بحران‌هاي زيست محيطي شده است. در واقع، عطش توسعه در كشور و عدم پايبندي به لوازم و الزامات آن از مهم‌ترين عواملي است كه مي‌توان با آن وضعيت اسفناك محيط زيست در كشور را توضيح داد. نمونه‌اي از تسري اين نگاه را مي‌تون در اظهارات عيسي كلانتري رييس سابق محيط زيست كشور مشاهده كرد. او در مورد پتروشيمي ميانكاله چنين گفته است: "پتروشيمي كه سالانه درآمد يك ميليارد دلاري دارد مهم‌تر است يا در ۹۰ هكتار زمين دو تن علوفه در هكتار توليد شود و ۱۵ تن گوشتِ دام بدهد كه ۶۰ هزار دلار ارزش دارد؟". اگرچه اين اظهار نظر از سمت مديري كه سال‌ها متولي تصميم‌گيري براي محيط زيست كشور بوده، مايه افسوس دو چندان است اما تا حد زيادي نشان‌دهنده جايگاه گفتمان مديريت محيط زيستي كشور است. متاسفانه طي دهه‌هاي گذشته غفلت از موضوعات محيط زيستي و غلبه نگاه فن سالارِ مبتني بر منفعت اقتصادي بر ابعاد اجتماعي و مسائل توسعه موجب بروز بحران‌هاي زيست محيطي، ناآرامي‌هاي اجتماعي و همچنين افزايش تنش‌هاي قومي در كشور شده است. طبيعي است كه بخشي از مردم در جوامع روستايي كه اقتصادشان به آب و كشاورزي وابسته است تحت تاثير پروژ‌هاي عمراني در قالب سد سازي و پروژه‌هاي انتقال آب مجبور به مهاجرت به مناطق ديگر يا مهاجرت از روستا به شهر شده‌اند. نتيجه تمامي اين اقدامات منجر به تضعيف جامعه روستايي و شكل‌گيري مقاومت‌هاي مردمي در برابر تصميمات يك‌سويه‌اي شده است كه زمين و آب مردم در جوامع روستايي را هدف قرار داده‌اند. علاوه بر تبعات ذكر شده، اعمال سياست‌هاي دستوري كه موجب كوچاندن اجباري مردم به مناطق ديگر شد است، پديده حاشيه‌نشيني در شهرهاي بزرگ را نيز تشديد نموده است. اكثر ساكنان اين سكونتگاه‌ها افرادي هستند كه به دلايل مختلف اقتصادي و محيط زيستي مجبور به ترك روستا و مهاجرت به حاشيه شهرها شده‌اند.

ایران با بحران‌هاي بی‌سابقه‌ محيط زيستي از جمله خشک شدن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، طوفان‌های گرد و غبار، خشکسالی و تهديد مواد غذایی روبروست. اگرچه كشور ايران در اين بحران تنها نيست و بحران محيط زيست و خصوصا بحران آب به مسئله‌اي جهاني بدل شده اما موقعيت جغرافيايي خاص كشور ايران و غفلت از مسائل زيست محيطي موجب قرار گرفتن كشور در شرايط حاد و ويژه‌اي شده است.

بر اساس اعلام موسسه منابع جهاني ، 17 كشور دنيا در وضعيت تنش شديد آبي قرار دارند و كشور ايران در رتبه چهارم اين رتبه‌بندي قرار دارد. همين آمار براي نشان دادن وضعيت كشور به‌لحاظ دسترسي به منابع آب و شرايط بحراني كه كشور در آن قرار دارد، كافي است. اگرچه تغييرات آب و هوايي و افزايش جمعيت هميشه به‌عنوان مقصران اصلي كمبود آب و بحران‌هاي محيط زيستي ناشي از آن در جهان شناخته مي‌شوند اما نقش دولت‌ها و فعاليت‌هاي انساني و تاثيري كه مي‌توانند بر مديريت يا تشديد بحران آب داشته باشند، موضوعي است كه كمتر به آن توجه شده است.

از نظرگاه تئوري انديشمندان مختلفي، سعي در ارائه چارچوبي براي تحليل بحران زيست محيطي در دنياي مدرن داشته‌اند اما شايد چارچوب مفهومي ماكس وبر جامعه شناس آلماني و تمركز وي بر مفهوم “عقلانيت ابزاري” و همچنين نشت اين مفهوم در آرا و آثار انديشمندان مكتب فرانكفورت، ما را به تحليل عميق‌تري از رابطه جهان مدرن و محيط زيست رهنمون سازد. از نظر وبر عقلانيت ابزاري به دنبال تسلط بر محيط پيرامون است. به‌معناي ديگر در عقلانيت ابزاري علم و دانش جديد به‌عنوان ابزاري براي چيرگي و تسلط انسان بر طبيعت، در خدمت انسان در مي‌آيند و رابطه انسان با طبيعت به رابطه‌اي قهري تبديل مي‌شود؛ گويي كه انسان در زمين حكمراني مي‌كند نه سكونت.

انديشمندان مكتب فرانكفورت نيز با وام گرفتنِ مفهوم عقلانيت ابزاري وبر، فرهنگ به محاق رفته توسط عقلانيت ابزاري را وسيله‌اي براي كنترل اعمال انسان و جامعه، از طريق علم و تكنولوژي مي‌دانند . آدورنو و هوركهايمر نيز در "ديالكتيك روشنگري" تسلط و بهره‌كشي از جوامع انساني را تسري و پافشاري جوامع مدرن بر همان مسيري مي‌دانند كه موجب بيگانه شدن انسان از محيط طبيعي و تسلط و تخريب محيط زيست شده است . يورگن هابرماس از ديگر انديشمنداني است كه با انتقاد از عقلانيت ابزاري، پيشي گرفتن آن از عقلانيت ارتباطي را عامل اصلي پرخاشگري‌هاي انسان نسبت به طبيعت قلمداد مي‌كند.

اگرچه تسري عقلانيت ابزاري بر همه اركان زندگي انسان مدرن موجب تسلط و چيرگي انسان بر طبيعت و تضعيف گفتمان‌هاي محيط زيستي در سطح جهان شده است اما تسري اين نگاه در كشورهاي درحال‌توسعه و كمتر توسعه يافته‌اي همچون ايران كه با عقب‌ماندگي تاريخي روبرو هستند، با شدت بيشتري موجب تخريب محيط زيست و بروز بحران‌هاي زيست محيطي شده است. در واقع، عطش توسعه در كشور و عدم پايبندي به لوازم و الزامات آن از مهم‌ترين عواملي است كه مي‌توان با آن وضعيت اسفناك محيط زيست در كشور را توضيح داد. نمونه‌اي از تسري اين نگاه را مي‌تون در اظهارات عيسي كلانتري رييس سابق محيط زيست كشور مشاهده كرد. او در مورد پتروشيمي ميانكاله چنين گفته است: "پتروشيمي كه سالانه درآمد يك ميليارد دلاري دارد مهم‌تر است يا در 90 هكتار زمين دو تن علوفه در هكتار توليد شود و 15 تن گوشتِ دام بدهد كه 60 هزار دلار ارزش دارد؟". اگرچه اين اظهار نظر از سمت مديري كه سال‌ها متولي تصميم‌گيري براي محيط زيست كشور بوده، مايه افسوس دو چندان است اما تا حد زيادي نشان‌دهنده جايگاه گفتمان مديريت محيط زيستي كشور است. متاسفانه طي دهه‌هاي گذشته غفلت از موضوعات محيط زيستي و غلبه نگاه فن سالارِ مبتني بر منفعت اقتصادي بر ابعاد اجتماعي و مسائل توسعه موجب بروز بحران‌هاي زيست محيطي، ناآرامي‌هاي اجتماعي و همچنين افزايش تنش‌هاي قومي در كشور شده است. طبيعي است كه بخشي از مردم در جوامع روستايي كه اقتصادشان به آب و كشاورزي وابسته است تحت تاثير پروژ‌هاي عمراني در قالب سد سازي و پروژه‌هاي انتقال آب مجبور به مهاجرت به مناطق ديگر يا مهاجرت از روستا به شهر شده‌اند. نتيجه تمامي اين اقدامات منجر به تضعيف جامعه روستايي و شكل‌گيري مقاومت‌هاي مردمي در برابر تصميمات يك‌سويه‌اي شده است كه زمين و آب مردم در جوامع روستايي را هدف قرار داده‌اند. علاوه بر تبعات ذكر شده، اعمال سياست‌هاي دستوري كه موجب كوچاندن اجباري مردم به مناطق ديگر شد است، پديده حاشيه‌نشيني در شهرهاي بزرگ را نيز تشديد نموده است. اكثر ساكنان اين سكونتگاه‌ها افرادي هستند كه به دلايل مختلف اقتصادي و محيط زيستي مجبور به ترك روستا و مهاجرت به حاشيه شهرها شده‌اند.

واقعيت مسلم اين است كه زنگ خطر بحران زيست محيطي خصوصا بحران آب، خيلي وقت است كه در كشور به صدا درآمده است. بي‌شك ادامه اين روند موجب تبديل شدن كشور به سرزميني غير قابل سكونت و تشديد مهاجرت نه‌تنها از جوامع محلي و كوچك به شهرهاي پر جمعيت، بلكه افزايش مهاجرت حتي به خارج از كشور خواهد شد.

نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید