چرایی مهاجرت پزشکان

تاریخ انتشار
11:12:00 | 04 / 01 / 1401

چرایی مهاجرت پزشکان

blog-main-image

* كنار كميت، بايد به كيفيت و توزيع مهاجران هم توجه كنيم؛ مثلاً مشاهدۀ پايين آمدن سن مهاجرت، مهاجرت دانشجوهاي پزشكي حتي قبل از فارغ‌التحصيلي و افزايش مهاجرت در بين خانم‌ها، هشدارهايي هستند كه در كنار شمارش تعداد بايد مدنظر قرار گيرند. *متأسفانه در همه رشته‌ها و احتمالاً در رشته‌هاي علوم پزشكي مهاجرت اساتيد ما بسيار چشم‌گير شده است. فكر مي‌كنيم اگر در يك گروه از ۱۰ عضو هیئت‌علمی، ۵ نفر مهاجرت كردند، آسيب جدي نمي‌بينيم و مي‌توانيم آن ۵ نفر را جبران كنيم. *ارتباط ما هم با ايرانيان مقيم خارج اصلاً تعریف‌شده نيست، گاهي اوقات قوانين و مقرراتمان هم به‌گونه‌ای است كه کورسوی اميدي هم كه براي بازگشت آن‌ها داريم، از دست مي‌دهيم. با توجه به قوانين و مقررات موجود و البته شايد كم‌سليقگي برخي از مديران، متأسفانه اين افراد بعد از مدتي وارد سيستم بررسي تخلفات شده و نهایتاً حتي اخراج شدند.

پايين بودن سرانه پزشكان و پرستاران نسبت به استانداردهاي جهاني و كمبود نيروي انساني در بخش بهداشت و درمان كشور و همچنین شکل‌گیری موج مهاجرت در ميان پزشكان و پرستاران به‌خصوص در دوران بعد از همه‌گیری ويروس كرونا موجب افزايش نگراني‌ها در مورد اين مسئله شده است.


اگرچه آمار و اطلاعات دقيقي از ميزان مهاجرت در ميان پزشكان و پرستاران ايراني وجود ندارد اما آمار وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي نشان مي‌دهد كه تعداد افرادي كه براي آزادسازی مدرك تحصيلي خود اقدام نموده‌اند از سال 1396 تا پايان سال 1399 با افزايش همراه بوده است. همچنين تائید مدرك دانش‌آموختگان از سوي وزارت بهداشت جهت پاسخگويي به مراكز آموزشي خارج از كشور نيز طي بازه زماني مشابه با افزايش همراه بوده است كه اين امر به‌نوعی نشان‌دهنده تعداد پزشكان و پرستاراني است كه براي مهاجرت از كشور اقدام عملي انجام داده‌اند. با اين مقدمه به سراغ دكتر حق‌دوست رفتيم و نظر ايشان را در مورد دلايل افزايش مهاجرت در ميان جامعه پزشكان و پرستاران به‌خصوص در دوران همه‌گیری ويروس كرونا جويا شديم:



همان‌طور كه مي‌دانيد با شروع پاندمي كرونا مهاجرت در ميان پزشكان و پرستاران افزايش يافته است. به نظر شما دليل اصلي اين مهاجرت‌ها چيست؟

 در مورد مهاجرت قاعدتاً ما بايد علاوه بر ارزيابي خوبي به لحاظ كمي و كيفي از وضعيت، دلايل این پدیده را نیز واكاوي كنيم و درنهایت در مورد راه‌حل‌ها بیندیشیم. به نظر مي‌رسد كه هر سه بعد شناخت دقيق مسئله، بررسي علل بروز و راه‌حل‌ها بايد دنبال شوند. اگر به مسئله مهاجرت نخبگان فقط به ‌صورت كمي و در سطح عدد و رقم نگاه كنيم، اشتباه است. بايد به اين نكات توجه كنيم كه چه گروه‌هايي دارند مي‌روند؟ و رفتن اين گروه‌ها چه اثراتي در جامعه دارد؟ چون ممكن است تعداد این گروه‌ها محدود باشد، اما اثر خيلي زيادي در اجتماع داشته باشند. در كنار كميت، بايد به كيفيت و توزيع مهاجران هم توجه كنيم؛ مثلاً مشاهدۀ پايين آمدن سن مهاجرت، مهاجرت دانشجوهاي پزشكي حتي قبل از فارغ‌التحصيلي و افزايش مهاجرت در بين خانم‌ها، هشدارهايي هستند كه در كنار شمارش تعداد بايد مدنظر قرار گيرند.

مهاجرت همه گروه‌هاي نخبه و تحصيل‌كرده اثرات خيلي سنگيني بر جامعه دارد و نبود و فقدان همه آن‌ها خطرناك است، اما در گروه علوم پزشكي داستان به شكل ديگري است. در گروه علوم پزشكي، تربيت دانشجويان طولاني و گران‌قيمت است. مستحضريد كه افراد با چه فشاري دانشجوي پزشكي مي‌‌شوند و 7-8 سال درس مي‌خوانند. ضمن اينكه هزينه‌هاي تحصيلشان قابل‌مقایسه با خيلي از رشته‌هاي ديگر نيست. هزينه آموزش اين دانشجويان سنگين است، قسمت عمده‌اي از اين هزينه پولي است، اما هزينه‌هاي ديگري هم دارد؛ مثلاً همین‌که در يك بيمارستان آموزشي بايد به شكلي به اين افراد آموزش داده شود كه خدايي نكرده به دليل علم كم يك دانشجوي پزشكي، بيماري آسيب نبيند و خطرآفرینی براي مردم كم باشد. اينكه چگونه اين تضمين ايجاد شود تا دانشجويان پزشكي با كمترين خطا آموزش داده شوند، از مسائلي است كه آموزش پزشكي را از ساير گروه‌ها متفاوت و متمايز مي‌كند. حالا دانشجوي پزشكي كه از اول دبستان تا زمان فارغ‌التحصيلي برايش هزينه‌هاي سنگيني شده است، وقتي كشور را ترك مي‌كند، به‌خصوص با توجه به اينكه جايگزيني‌اش خيلي راحت نيست، خسارت‌هاي سنگيني را به بار مي‌آورد.

از آن خسارت‌بارتر مهاجرت اساتيد ما هستند. متأسفانه در همه رشته‌ها و احتمالاً در رشته‌هاي علوم پزشكي مهاجرت اساتيد ما بسيار چشم‌گير شده است و در بعضي از دپارتمان‌ها تعداد افرادي كه مهاجرت كرده‌اند بيشتر از تعداد افرادي است كه باقی‌مانده‌اند. حجم سنگين كارهاي درماني به همراه امور آموزشي و تحقيقاتي باعث شده است كه كم شدن چند نفر محدود هم سيستم را به مرحله خطرناكي بكشاند. قدرت مانور ما هم خيلي زياد نيست كه فكر كنيم اگر در يك گروه از 10 عضو هیئت‌علمی، 5 نفر مهاجرت كردند، آسيب جدي نمي‌بينيم و مي‌توانيم آن 5 نفر را جبران كنيم. چراکه واقعاً در اكثر گروه‌هاي ما اساتيدمان به‌صورت تمام‌وقت كار بهداشتي، درماني، مديريتي، آموزشي و پژوهشي مي‌كنند. حتي كاهش 2 نفر از آن‌ها، به‌ناگاه شاكله‌ي ارائه خدمت و درمان و آموزش را به هم مي‌ريزد و اين پديده متأسفانه در حوزه‌هاي علوم پزشكي به‌وضوح ديده مي‌شود.

درعین‌حال جاذبه كار در كشورهاي خارج هم براي اين گروه خيلي زياد است. بااینکه شايد این‌گونه تصور شود كه يك پزشك متخصص وقتي مي‌خواهد وارد كشورهاي خارجي شود، بايد امتحانات سنگيني بدهد كه واقعاً هم این‌جوری است، اما گروه‌هاي پزشكي به‌سادگی در كشورهاي حاشيه خليج فارس يا ساير كشورها جذب مي‌شوند و مدارك تحصيلي ايران براي خيلي از كشورها معتبر است. حتي در كشورهاي اروپايي، آمريكاي شمالي و استراليا كه پزشک‌ها نياز به امتحان دارند، با عزمي یکی‌دوساله به‌سادگی مي‌توانند در آن قبول شوند و در آينده تضمين شغلي خيلي بالا و درآمدهاي قابل‌قبول داشته باشند. همچنين انگيزه مهاجرت براي رشته‌هاي غیرپزشکی هم وجود دارد، مثلاً در سطح دنيا كمبود پرستار به‌وضوح وجود دارد و خيلي از كشورهاي توسعه‌یافته حتي پرستاران را راحت‌تر از پزشكان جذب مي‌كنند. مجموعۀ اين عوامل منجر شده كه دانشجویان و فارغ‌التحصیلان کادر درمانی ما بيشتر از حد معمول به فكر رفتن باشند.

عمدتاً هم این افراد از تحصیلکردگان ِنخبه‌ محسوب می‌شوند كه معمولاً دو یا سه زبان خارجي را بلدند. معمولاً با استفاده از فرصت‌هايي كه دارند هم‌زمان با رشته اصلي خود در رشته‌هاي جانبي هم تحصيل كرده‌اند، «ان بي اچ» و مدارك حاشيه‌اي مي‌گيرند و به‌سادگی تحقيقاتي انجام مي‌دهند و با چاپ 2-3 مقاله مي‌توانند پذيرش آسان‌تري داشته باشند. همچنين اساتيد ما كه خب زمينه تحقيق هم برايشان فراهم بوده است، اگر كمي رزومه خود را تقويت كنند به‌راحتی پوزيشن مي‌گيرند و مي‌توانند در خارج از كشور كار كنند.

به نظر شما تا چه اندازه از افزايش ميل به مهاجرت پزشكان و پرستاران مربوط به وضعيت حاكم بر كشور و جاذبه‌هاي موجود در كشور مقصد و چه اندازه مربوط به ساختارها و مشكلات دروني وزارت بهداشت است؟

از یک‌ طرف درواقع جاذبه‌هايي كه آن طرف وجود دارد؛ مانند درآمد، موقعيت شغلي قابل قبول و شأن بالاي اجتماعي. از اين طرف هم متاسفانه دلزدگي‌ها بسيار زياد شده است، حاشيه‌هايي از بعد اجتماعي كه متاسفانه يك نااميدي خاص ايجاد كرده و فضاي سنگيني كه در دانشگاه‌ها حاكم شده است.

وضعيت نيروي انساني در بخش بهداشت و درمان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ اين مهاجرت‌ها چه تاثيري بر كمبود پزشك و پرستار در آينده خواهد داشت؟

به نظر مي‌رسد كه چند سال گذشته روي بحث شايسته‌سالاري در دانشگاه‌ها خيلي کم‌ کار كرده‌ايم و اين گروه‌هاي نخبه خيلي ساده تحت تأثیر قرار مي‌گيرند. از طرفی هم وقتي مي‌بينند كه گاهی فردی با شایستگی‌های حداقلی به رياست دانشگاه، دانشكده يا گروه گمارده مي‌شود و بعد از آن با رويه‌هايي كه در سيستم به وجود آمده و حاكم ا‌ست، درآمد و رفاه اجتماعی‌شان آسيب جدي ديده. اين موارد در كنار آينده شغلي كه براي خودشان و به‌خصوص براي فرزندانشان مي‌بينند، منجر به اين مي‌شود كه عزم به مهاجرت كنند.

تقریباً ریشۀ اصلی یا اولین عامل مهاجرت اغلب كساني كه در 6 ماه یا یک سال اخیر با آن‌ها مواجه شدم، بحث آينده شغلي فرزندانشان براي اعضاي هیئت‌علمی و آينده شغلي براي خودشان به‌عنوان دانشجويان يا تازه فارغ‌التحصيلان است. اين مسئله براي حل‌شدن واقعاً نياز به تدبيری جدي دارد. واقعاً جذب هیئت‌علمی در دانشگاه‌هاي ما محدود شده است، خيلي از فارغ‌التحصیلان حتي فارغ‌التحصیلان ممتاز، براي ورود به دانشگاه‌ها به عنوان هیئت‌علمی با معذوريت‌ها و محدوديت‌هاي جدي مواجه هستند. ميزان سرمايه جذبي كه به دانشگاه‌ها داده مي‌شود، اندك است. حقوق و مزاياي اساتيد دانشگاه هم با توجه به محدودکننده‌هایی كه گذاشته‌ايم، روزبه‌روز كاهش پيدا مي‌كند.

 علاوه بر آنچه گفته شد، می‌توان گفت که اعضاي جامعه نسبت به سال گذشته قدرت خريدشان كمتر است اما گزينه خروج از كشور، براي عموم جامعه مطرح و ممکن نيست، لذا علي‌رغم ناراحتي كه عموم جامعه تجربه می‌کنند، شايد خيلي بيشتر از عذابي باشد كه گروه‌هاي تحصیل‌کرده و هیئت‌علمی ما مي‌كشند، اما مردم عزيز جامعه متأسفانه و متأسفانه جز تحمل راه ديگري ندارند ولي براي اساتيد و دانشجويان و فارغ‌التحصیلان نخبه ما راه خروج وجود دارد و در نتيجه اثر خودش را در سطح جامعه مي‌گذارد.

براي حفظ و نگهداشت كادر بهداشت و درمان چه بايد كرد؟

متأسفانه گفتمان حاكم در سطح سياست‌گذاري كشور واقعاً گفتمان مطلوبي نيست. من فقط عرض مي‌كنم که براي اين سقف‌گذاری حقوق پزشکان، توجيه كافي نبود. گاهی صحبت‌هاي درشتي كه از دهان بعضي از مسئولين بيرون مي‌آيد، به عبارتي بي‌توکه و بدون اقناعی، گفتمان درستي را راه نمي‌اندازد. مسئولين هیچ‌وقت به شكل خاصي در مورد كمبود منابع يا تبعيض حقوق‌هاي خيلي بالا و خيلي پايين صحبت نكردند، اساتيد هم نه‌تنها اقناع نشدند، حتي در خيلي موارد متهم به حقوق‌هاي نجومي شدند. بحث حقوق‌هاي نجومي مربوط به مسئله ديگري است، چون به‌سادگی قابل رصد نيست، يكي از اولين گروه‌هايي كه مدنظر قرار گرفتند، اعضاي هیئت‌علمی و كارانه‌هاي آن‌ها بودند. حقوق و درآمد اعضاي هیئت‌علمی به‌راحتی ديده مي‌شود، مالياتشان را مي‌پردازند، كسورات مربوطه و سقف گذاری و كاهش پلکانی از دريافتي‌هايشان مشهود است؛ ولي پزشكاني كه در بخش خصوصي كار مي‌كنند، حتي غير از پزشكان، افرادي كه در حرفه‌هاي ديگر كار مي‌كنند، به‌سادگی از زير پرداخت ماليات در مي‌روند، چه برسد به كسورات غيررسمي.

 این‌گونه تبعيض‌ها، اقناع نکردن پزشكان، اينكه هيچ آينده مثبتي را برايشان ترسيم نمي‌كنيم و اينكه به‌سادگی با معيارهايي كه خيلي براي اعضاي هیئت‌علمی و دانشجويان نخبه ما قابل‌قبول نيست، مفاهيم شايسته‌سالاري را كمرنگ و كمرنگ كرده‌ايم، همگي دست‌به‌دست هم مي‌دهند تا این‌گونه افراد به يك بن‌بست فكري برسند. از آن‌طرف هم روزبه‌روز جاذبه كشورهاي خارجي بيشتر شود.

 شما ملاحظه بفرماييد مثلاً چقدر از نخبگان ما در يك سال گذشته با همين بحث ويزاي استعدادهايي (Talent Visa) كه استراليا راه انداخته است، خارج‌شده‌اند، چه بسيار هم پذيرش گرفته‌اند اما هنوز خبردار نشده‌ايم. هرروز دریکی دو تا از سفارت‌خانه‌هايمان چندنفری غايب مي‌شوند و بعد از چند روز و چند هفته مشخص مي‌شود كه مهاجرت كرده‌اند. ارتباط ما هم با ايرانيان مقيم خارج اصلاً تعریف‌شده نيست، گاهي اوقات قوانين و مقرراتمان هم به‌گونه‌ای است كه کورسوی اميدي هم كه براي بازگشت آن‌ها داريم، از دست مي‌دهيم. براي مثال چند نفر از اعضاي هیئت‌علمی ما رفتند، تقاضاي مرخصي بدون حكم كردند كه بعد از دو سه سال شايد بچه‌هایشان را سامان دهند و شرايط ادامه تحصيل و زندگي مستقلشان فراهم شود و بعد برگردند. با توجه به قوانين و مقررات موجود و البته شايد كم سليقگي برخي از مديران، متأسفانه اين افراد بعد از مدتي وارد سيستم بررسي تخلفات شده و نهایتاً حتي اخراج شدند. اگر واقعاً اين مسير طي نمي‌شد هم شايد برنمي‌گشتند، شايد كمتر از بيست یا سي درصدشان برمي‌گشتند! ولي با توجه به اين رفتاري كه ما انجام مي‌دهيم و اميد ادامه كار در كشور را از آن‌ها مي‌گيريم، شانس برگشتشان به حداقل مي‌رسد.
جالب اينجاست اگر فرض كنيد كسي را كه از دانشگاه اخراج مي‌كرديم و جايش خالي مي‌شد، مي‌توانستيم به‌سرعت جايگزيني برايش در داخل جذب كنيم و نياز دانشگاه را برآورده كنيم، مقداري توجيه داشت؛ ولي وقتي كسي را از سيستم خارج مي‌كنيم و اين فرد جايگزين نمي‌شود، مجوز استخدام نداريم، جايش براي سال‌ها خالي مي‌ماند، نمي‌دانم چرا با این تفاسیر اين فرد را به‌نوعی حتي از راه دور نگه ‌داریم، شايد شانس برگشت اين افراد افزايش پيدا كند. گاهي گفته مي‌شود كه اگر برخورد تندي با افرادي كه خارج‌رفته‌اند نكنيم، درسي براي بقيه مي‌شود كه فكر كنند مي‌توانند با سيستم بازي كنند و ياد مي‌گيرند خارج شوند. خب البته از نظر من اين استدلال کاملاً غلطي است.

در حال حاضر شرايط آن‌قدر سنگين و وخيم است كه كساني كه فكر رفتن از ایران را دارند، فكرشان را به‌سادگی عملياتي مي‌كنند. فاصلۀ فكر كردن و اقدام كردن اندك شده است و این‌گونه نيست كه نگاه كنند ببينند سيستم با افراد رفته چه مي‌كند، درس بگيرند و اگر سيستم خشن برخورد كرد، بقيه جا بزنند و اقدام نكنند و تحمل كنند. تضاد قوانينمان هم خيلي زياد است. ما براي خريد تعهدات دانشجويان، اعداد و ارقام نهي‌كننده و محدودكننده‌اي نگذاشته‌ايم. افراد در قياس با خرجي كه براي تربيتشان شده است، با پرداخت‌هاي مختصر مي‌توانند مداركشان را آزاد كنند، درحالی‌که حداقل بايد این‌گونه تصور كنيم كه هزينه تحصيل تمام‌شده خود را بپردازند. در خيلي از موقعیت‌ها اگر دقت كنيد هزينه تمام‌شده تحصيل افراد خيلي بيشتر از آن مبلغي است كه براي آزاد كردن مدركشان برايشان داده مي‌شود. اگرچه متأسفانه در حال حاضر من با مواردي برخورد كرده‌ام كه دانشگاه‌هاي خارج از ایران، اصلا از آن‌ها مدرك نخواسته‌اند و همین‌که پایان‌نامه خود را با يك نامه ساده _كه نشان مي‌دهد اين فرد دفاع كرده است- درواقع بدون مدرک رسمی، از طريق مصاحبه مورد تائید قرار مي‌گيرند.

درواقع به‌نوعی فرش قرمز جلوی‌شان پهن مي‌شود. اوضاع‌واحوال فرار و خروج نخبگان از دانشگاه‌هاي ما و رفتن به خارج بسيار سنگين است، براي تبادل مغزها و استفاده از توان افراد مقيم در خارج از كشور محدوديت‌هاي جدي داريم و نمي‌توانيم اين اتفاق را رقم بزنيم، جو داخل دانشگاه‌ها و كشور سنگين است و عواملي كه باعث دل‌زدگی و كاهش اميد مي‌شوند و بی‌اطميناني در شغل، اقتصاد و دانشگاه، عواملی ترغیب‌کننندۀ مهاجرت این قشر از جامعه است.


نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید