اجماع حاکمیتی، حلقۀ مفقودۀ بازگشت طبقۀ خلاق به کشور

تاریخ انتشار
22:18:00 | 02 / 01 / 1401

اجماع حاکمیتی، حلقۀ مفقودۀ بازگشت طبقۀ خلاق به کشور

blog-main-image

* برخلاف ساير اقشار اجتماعي كه عمدتاً دغدغه‌هاي معيشتي و رفاهي براي مهاجرت دارند، دليل مهاجرت طبقه خلاق بيش از آنكه مربوط به تنگناهاي اقتصادي باشد، مربوط به ساختار اقتصاد دولتي ايران و مشكلات فرهنگي است. * برای پیشرفت تکنولوژیک و اقتصادی، به سختی بتوان راهی به جز زمینه‌سازی برای حضور طبقۀ خلاق در کشور تصور نمود. به هر حال، حل این دوراهیِ مهمِ پیش روی کشور، نیاز به یک تعمق جدی، خلق یک نوآوری سیاستی و سپس اجماع حاكميتي در اجرای آن سیاست دارد.

ريچارد فلوريدا در كتاب شهرهاي خلاق مفهومي را تحت عنوان طبقه خلاق معرفي مي‌كند. اهميت اين مفهوم ازآن‌جهت است كه اين مفهوم چارچوبي را در اختيار ما قرار مي‌دهد كه به‌وسیله‌ی آن مي‌توانيم به‌صورت منسجم‌تري در مورد مهاجرت و جابه‌جايي افراد نخبه و خلاق صحبت كنيم. درواقع ريچارد فلوريدا با گذاشتن قيودي بر مفهوم طبقه خلاق اين مفهوم را به افرادِ داراي ايده‌اي محدود مي‌كند كه ايده آن‌ها قابليت تبدیل‌شدن به فناوري، نوآوري و درنهایت رشد اقتصادي را دارد. بر اساس مفهوم طبقه خلاق فلوريدا، افراد داراي ايده و خلاق مكان‌هايي را براي زندگي و مهاجرت انتخاب مي‌كنند كه به لحاظ سرمايه اجتماعي پايين است. به‌طورکلی فلوريدا معتقد است كه افراد خلاق فارغ از گرايش‌هاي سياسي، مذهبي، ديني و تعلق به فرهنگي خاص به مكان‌هايي جذب و مهاجرت مي‌كنند كه در آن مكان ايده و خلاقيت حرف اول را مي‌زند. بر اساس نظر فلوريدا شهرهاي خلاق شهرهايي هستند كه نسبت به مهاجران داراي ايده روي گشاده‌اي دارند و از آن‌ها به گرمي استقبال مي‌كنند. فلوریدا در این مطالعۀ پرارجاع و تحسین شده، به خوبی نشان می‌دهد که عملکرد اقتصادی هر منطقه، رابطۀ بسیار نزدیکی با حضور طبقه خلاق در آن منطقه دارد. درواقع فلوریدا نشان می‌دهد که همین طبقه خلاق هستند که می‌توانند دست به خلق تکنولوژی‌های جدید در محل زندگی خود بزنند و از همین رو فلوریدا قویا توصیه می‌کند که در عصر جدید، استراتژی هر منطقه (اعم از شهر، ایالت و کشور) می‌بایست تلاش حداکثری برای جذب و نگاهداشت این طبقه خلاق در خود باشد.


قبل از ورود به بحث لازم است كه نكاتي را در مورد طبقه خلاق و فرد نخبه، با توجه به اختلافاتي كه بر سر اين مفهوم وجود دارد، متذكر شوم. لزوماً تمام افرادي كه مهاجرت مي‌كنند نخبه نيستند. اين افراد به‌طور بالقوه داراي استعدادهاي برجسته‌اي هستند اما هنوز استعداد آن‌ها بالفعل نشده است. اگرچه تمام افرادي كه از ايران مهاجرت مي‌كنند جزء سرمايه‌هاي انساني اين كشور به شمار مي‌روند اما از منظر سياستي افرادي كه در طول دوره مهاجرت خود توانسته‌اند استعدادهاي بالقوه خود را بالفعل نمايند و به دانشمند، تكنولوژيست و افراد خلاق و صاحب ايده تبديل شوند، براي كشور از اهميت بالاتري برخوردار هستند. درواقع حوزه تمركز سياست‌هاي كارآفريني، نوآوري و به‌طورکلی سياست‎هاي توسعه‌اي كشور بيشتر بايد معطوف به چنين افرادي باشد. اکنون موضوع مهمی که پیش می‌آید این است که اگر مطالعۀ ریچارد فلوریدا درست باشد (به هر حال نمی‌توان منکر غِنای علمی این مطالعه، تعداد ارجاعات به آن، و شواهد تایید کنندۀ موجود در آن شد) باید اذعان نمود که یکی از مهم‌ترین دوراهی‌های کشور در مورد پیشرفت در حوزه‌هاي تکنولوژیک و اقتصادی، تصمیم‌گیری در مورد چگونگی برخورد با طبقۀ خلاق است: آیا حاکمیت، دولت‌مردان و جامعه می‌خواهند با فراهم کردن یک فضای باز فکری، یعنی یک فضای تحمل‌کنندۀ تنوع فکر و ایده و فارغ از گرایش‌های سیاسی و مذهبی افراد، زمینۀ جذب طبقۀ خلاق به کشور و حفظ آن‌ها را فراهم نمایند یا خیر؟ و آیا ایجاد زیرساخت‌های فرهنگی باکیفیت و یکتا، اساسا برای حاکمیت، دولت‌مردان و جامعه قابل تصور است یا خیر؟ درواقع اگر مطالعۀ ریچارد فلوریدا درست باشد، متاسفانه باید گفت که پاسخ «خیر» به دو سوال قبل، به این معنی است که کشور باید قید پیشرفت تکنولوژیک و اقتصادی را (حداقل در مقایسه با سطح جهانی) بزند. که البته طبیعی است در صورت انتخاب این گزینه، بحث‌هایی نظیر عقب ماندن استاندارد زندگی مردم ایران نسبت به سایر کشورها، نارضایتی عمومی، و حتی ضعف نظامی به وجود خواهد آمد. بنابراين برای پیشرفت تکنولوژیک و اقتصادی، به سختی بتوان راهی به جز زمینه‌سازی برای حضور طبقۀ خلاق در کشور تصور نمود. به هر حال، حل این دوراهیِ مهمِ پیش روی کشور، نیاز به یک تعمق جدی، خلق یک نوآوری سیاستی و سپس اجماع حاكميتي در اجرای آن سیاست دارد.

حال با استفاده از مفهوم طبقه خلاق اگر بخواهيم دلايل مهاجرت افراد خلاق و داراي ايده در ايران را مورد واكاوي قرار دهيم، يك نكته بيش از بقيه موارد خودنمايي مي‌كند. برخلاف ساير اقشار اجتماعي كه عمدتاً دغدغه‌هاي معيشتي و رفاهي براي مهاجرت دارند، دليل مهاجرت اين افراد بيش از آنكه مربوط به تنگناهاي اقتصادي باشد، مربوط به ساختار اقتصاد دولتي ايران و مشكلات فرهنگي است. درواقع مصرف‌كننده نهايي محصول و خدمت بسياري از استارتاپ‌‌ها و شركت‌هاي دانش‌بنیان عموم مردم نيستند و مشتري محصول و خدمتِ اين كسب‌وكارها، مشاغل ديگر و يا سازمان‌هاي دولتي و شبه‌دولتی هستند. به‌عبارت‌دیگر جامعه هدفِ بخش بزرگي از طبقه خلاق و کسب‌وکارهای استارتاپي و دانش‌بنیان عامه مردم نيستند و اين گرو‌ها بيشتر با سازمان‌هاي دولتي و شبه‌دولتی سروكار دارند. اين همان گلوگاهي است كه زمينه مهاجرت طبقه خلاق را فراهم مي‌كند. به‌عبارت‌دیگر، به دليل اينكه سازمان‌هاي دولتي و شبه‌دولتی در ايران نياز و فشاري را براي نوآوري و تحول احساس نمي‌كنند يا کلاً از چنين طرح‌هايي استقبال نمي‌كنند يا در خوش‌بینانه‌ترین حالت اين ايده‌ها و طرح‌ها وارد بروكراسي‌هاي عجيب و غيبي مي‌شود كه موجب نااميد شدن و مهاجرت طبقه خلاق از كشور مي‌شود. از منظر فرهنگي نيز طبقه خلاق به دليل اينكه انتظار دريافت نوع دیگری از رفتار از سوی جامعه را دارند و به هر دليلي اين رفتار و احترام را دريافت نمي‌كنند، مهاجرت مي‌كنند.

طبيعي است خيلي از اين افراد به دليل اينكه در سطح حاكميت و دولت اجماع و رويه مشخصي نسبت به آن‌ها وجود ندارد به كشور بازنمی‌گردند. نكته مهم در اینجا اين است كه اگر حاكميت بر رويه و مسير فعلي نسبت به اين افراد پافشاري كند، كشور از يكي از فاكتورهاي اساسي رشد و توسعه اقتصادي محروم شده است. در خيلي از تكنولوژي‌ها به دلايل مختلف ما چاره‌اي جز فعال كردن مكانيزم چرخش نخبگان نداريم. اين نكته خصوصاً در مورد تكنولوژي‌هاي نوظهور كه با مقاله و كتاب منتقل نمي‌شوند، بلكه از طريق دانش ضمني اين افراد به كشور وارد مي‌شود از اهميت بيشتري برخوردار است. به همين دليل برخورداري از اجماع حاكميتي و اتخاذ ابتكارات سياستي در مواجه با نخبگان خارج از كشور یکی از گام‌هاي اساسي براي ترغيب اين افراد براي بازگشت به كشور محسوب مي‌شود. متاسفنه علي‌رغم اينكه اهميت موضوع مهاجرت در ادبيات نوآوري ساليان سال است كه مورد توجه قرار گرفته است اما متاسفانه در كشور ما كماكان يك نگاه منفي به موضوع مهاجرت در ميان سياست‌گذاران ديده مي‌شود. اتفاقاً شما اگر بتوانید نیروی انسانی خود را به قطب‌هاي فناوري و نوآوري جهان بفرستيد، با این شرط که تحت شرایطی مجدداً از ظرفيت آن‌ها در قالب طرح‌هاي بازگشت دائم، موقت و حتي از راه دور استفاده کنید، از قضا بهترین کار را برای توسعه کشور انجام داده‌اید. این مهاجرت‌ها می‌تواند تاثیرات بسیار زیادی برای کشور مهاجرفرست داشته باشد. حتی می‌توان گفت این موضوع یکی از الزامات توسعه کشورهای درحال توسعه است.

اگر بخواهیم فضایی را ایجاد کنیم که دست کم این ارتباط ضعیف رفت‌وبرگشتی بین مهاجران ساکن در قطب ها با داخل کشور برقرار شود، نیازمند نوآوری‌هایی در سیاست و سیاستگذاری هستیم. باید نهاد واسطی شکل بگیرد؛ بین دولت و حاکمیت از یک سو و مهاجران از سوی دیگر. این نهاد واسط با دانستن زبان دو طرف شاید بتواند این جریان را برقرار کند. ما به یک نهاد واسط نيازمنديم که زبان حاکمیت و زبان مهاجران را بشناسد تا با لحاظ نگرانی‌های حاکمیت و هم‌چنین شأن مهاجران کار را پیش ببرد. شرط این هم، اول از همه، اجماع دولت و حاکمیت بر سر اهمیت اصل این ماجراست.


نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید