مهاجرت به مثابه واكنشي به محدوديت‌هاي اجتماعي

تاریخ انتشار
16:07:00 | 22 / 12 / 1400

مهاجرت به مثابه واكنشي به محدوديت‌هاي اجتماعي

blog-main-image

* مسئله مهاجرت طي ساليان اخير يك مسئله جهاني بوده است و طي اين سال‌ها سعي شده است كه چارچوب قانوني و حقوقي مستحكمي براي اين موضوع جهاني ايجاد شود اما علی‌رغم اين تلاش‌ها ما شاهديم كه خيل مهاجرت افراد از كشورهاي كمتر توسعه‌یافته‌تر به سمت كشورهاي توسعه‌یافته و ثروتمند ادامه‌دار باشد. * تنوع كنش و واكنش در برابر محدوديت‌هاي اجتماعي طي ساليان گذشته به اشكال مختلفي بروز و ظهور يافته است اما بي‌شك بخشي از واكنش جامعه براي فرار از اين محدوديت‌ها در پديده مهاجرت و خروج از كشور متجلي شده است. * ايجاد جذابيت سرزمینی، مستلزم آن است که هر فردي فارغ از تعلقات سياسي، انديشه‌اي و ايدئولوژيك خود بتواند بدون دغدغه و هراس به فعاليت خود ادامه دهد. بالطبع فقدان چنين شرايطي افراد را شايد برخلاف ميل باطني‌شان مجبور به مهاجرت نمايد.

در سال‌هاي اخير موضوع مهاجرت از كشور خصوصاً در ميان اقشار تحصیل‌کرده و نخبه جامعه به موضوعي داغ و پرحاشيه تبدیل‌شده است كه اظهارنظرهای مختلفي پيرامون آن وجود دارد. اين امر بهانه‌اي شد تا با دكتر احسان شريعتي به گفت‌وگو بنشينيم و ديدگاه او را در مورد مسائلي همچون چرايي بروز نارضايتي‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي در پديده مهاجرت، دلايل مهاجرت سرمايه‌هاي انساني از كشور، تبعات منفي اين داستان و در نهایت راه‌هاي برون‌رفت از اين شرايط، جويا شويم.

هويت جوان ايراني نسبت به گذشته چه تغييراتي كرده است؟ درگذشته با چه ويژگي‌هايي تعريف مي‌شد و در حال حاضر با چه ويژگي‌هايي تعريف مي‌شود؟

براي پاسخ به اين سؤال بايد تعريف دقيقي از مفهوم هويت داشته باشيم، از این جهت که هويت موضوعي است که در دوره‌هاي تاريخي مختلف و تحت تأثیر عوامل گوناگوني دچار تغيير و تحول مي‌شود. بنابراين ما با هويت‌هاي ثابت و مشخصي سروکار نداريم ولي اگر منظورمان از هويت، خصوصيات و ویژگی‌هایی است كه نسل جوان در هر دوره تاريخي با آن تعریف می‌شود، بايد گفت كه پيش از انقلاب ما با وضعيت و نظام استبدادگرايانه، غیرمذهبی، عرفي شده و تجددخواه روبرو بوديم كه به لحاظ سياسي به دنبال ارزش‌هايي همچون آزادي و دموكراسي بودند.

از نظر فرهنگي نيز اين آزادی‌خواهی با تنوع و حتي تجربه‌هاي معنوي جديد پيوند مي‌خورد و در جامعه، استقبال زيادي از آن مي‌شد و از آنجایی که نيروهاي سنتي نيز سركوب مي‌شدند و يا در حاشيه بودند، بنابراين گرايش به سنت و هويت از جاذبۀ بالايي به‌خصوص در ميان اقشار جوان جامعه برخوردار بود. پس از انقلاب به دليل اينكه ما با يك حاكميت بومي و ديني مواجه هستيم كه وجه اقتدارگرايي آن صرفاً جنبه پليسي، نظامي و امنيتي ندارد بلكه اين اقتدارگرايي از طرق ديگري بازتولید شده و ابعاد جديد عقيدتي، فرهنگي و ايدئولوژيك نيز پیداکرده است.

واكنش جامعه به اين اقتدارگرايي همانند پيش از انقلاب جست‌وجوی آزادي و دموكراسي بوده است با اين تفاوت كه ابعاد فرهنگي و اجتماعي آزادی‌خواهی پس از انقلاب و واكنش به فشار نهادهاي بيروني كه در پي تهديد آزادي‌هاي مردم و به‌خصوص جوانان بوده است با شدت بيشتري ادامه يافته است. تنوع كنش و واكنش در برابر اين محدوديت‌ها به اشكال مختلفي بروز و ظهور يافته است اما بي‌شك بخشي از واكنش جامعه براي فرار از اين محدوديت‌ها در پديده مهاجرت و خروج از كشور متجلي شده است. به عقیده سارتر «انسان موجودي است محكوم به آزادي»؛ یعنی جبر انسان در اين است كه از اختيار برخوردار است.

بنابراين طبيعي است كه انسان با توجه به ماهیت وجودي خود كه موجودي آزاد است، در برابر هر نوع استبدادي از خود، واكنش‌هاي منطقي و يا حتي غیرمنطقی يا بيمارگونه‌اي نيز بروز دهد. نسل جوان و به‌طور كلي جامعه ممكن است در گذار از اين تحولات ويژگي‌ها و خصوصيات جديدي پيدا كند كه قابل‌فهم است و قبل از هر قضاوت اخلاقي و فرهنگي بايد فهمیده شوند. بنابراين ويژگي‌ها و مختصات نسل جوان و به‌طورکلی جامعه، مختص به وضعيت و شرايط تاريخي است كه در آن زيست مي‌كند و بايد در همان بستر و با ويژگي‌هاي تاريخي زمان خود تحليل شوند.

دلايل افزايش ميل به مهاجرت در ميان اقشار مختلف جامعه چيست؟

افزايش ميل به مهاجرت را مي‌توانيم در دو سطح جهان‌شمول و ملي موردبررسی قرار دهيم. در سطح جهان‌شمول ما در دوره‌اي از تاريخ بشر هستيم كه جهانی‌سازی و جهانی‌شدن باعث شده كه جابه‌جايي و مهاجرت به شكل خيلي ساده‌تر و بی‌سابقه‌ای در تاريخ بشر اتفاق افتد. بنابراين ما در هرجایی كه شاهد كاستي‌ها، جنگ، اختناق و مسائلي از اين قبيل هستيم مشاهده مي‎كنيم كه بخشي از جمعيت به مكان و نقاطي مهاجرت مي‌كند كه به‌طورکلی بتواند رفاه بيشتري را براي خود و خانواده خود فراهم نمايد.

مسئله مهاجرت هم طي ساليان اخير يك مسئله جهاني بوده است و طي اين سال‌ها سعي شده است كه چارچوب قانوني و حقوقي مستحكمي براي اين موضوع جهاني ايجاد شود اما علی‌رغم اين تلاش‌ها ما شاهديم كه خيل مهاجرت افراد از كشورهاي كمتر توسعه‌یافته‌تر به سمت كشورهاي توسعه‌یافته و ثروتمند ادامه‌دار باشد. در سطح ملي و به‌صورت تاريخي اگر بخواهيم موضوع مهاجرت را تبيين كنيم بايد گفت كه مهاجرت به خارج از كشور و خصوصاً اشتياق مهاجرت به ایالات‌متحده آمريكا از قبل از انقلاب در بين مردم وجود داشته است. من به خاطر دارم كه دو سال قبل از انقلاب و اولين باري كه خودم به دلايل سياسي قصد خروج از كشور و رفتن به آمريكا را داشتم، زماني كه با پدرم براي گرفتن ويزا به سفارت آمريكا رفتم، از چند شب قبل، صف مسافران براي گرفتن ويزاي آمريكا در مقابل سفارت اين كشور در تهران ایجادشده بود. يعني قبل از اينكه بحران‌هايي همچون انقلاب و جنگ در كشور رخ دهد اين مهاجرت‌ها به خارج از كشور وجود داشت و شکل‌گرفته بودند. بعد از انقلاب نيز موضوع مهاجرت به دلايلي ازجمله خروج افراد و خانواده‌هاي وابسته به‌نظام قبل و درگيري‌هاي داخلي كشور در دهه شصت تشديد شد.

عامل مهم ديگري هم كه موضوع مهاجرت افراد از كشور را تشديد کرد، شروع جنگ بود كه موجب ايجاد ناامني و بحران‌هاي اجتماعي وسيعي شد كه بالطبع موجب خروج بخشي از مردم از كشور شد. بعد از جنگ نيز مهاجرت از كشور هيچ‌گاه متوقف نشد اما در دوره‌هايي خاص همچون دوره اصلاحات يعني از سال 1376 و تا حدودي در همين چند سال گذشته به دليل گشايش‌هاي سياسي و اقتصادي كه رخ داد و همچنين اميد به اصلاحات ساختاري در حكمراني كشور، اين مهاجرت‌ها با كندي همراه شدند. اما به‌طورکلی با شكست پروژه اصلاحات در كشور در دوره‌هاي زماني مختلف مثل سال 1388 و قدرت گيري جناح راست و سنتي كه لااقل در اذهان عمومي بدتر شدن شرايط اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي را به ذهن متبادر مي‌كند، تمايل به مهاجرت از كشور افزايش يابد. اگرچه ميل به مهاجرت از كشور ريشه در مسائل اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مختلفي دارد كه هرکدام از اين‌ها بايد مورد تجزیه‌وتحلیل جدي قرار بگيرند اما به نظر من احساس ياس و افسردگي حاكم بر جامعه است كه زمينه‌هاي رواني مهاجرت از كشور خصوصاً در ميان قشر جوان را تغذيه مي‎كنند و اين موضوعي است كه كمتر به آن توجه شده است.

تبعات مهاجرت سرمايه‌هاي انساني از كشور چيست؟

مهاجرت از كشور تبعات مختلفي دارد كه يكي از اصلی‌ترین تبعات آن خالي شدن ذخيره استعدادي كشور از نيروهايي است كه مي‌توانند منشأ تغيير باشند. اصلاً نظام آموزشي ما چه در قبل و چه در بعد از انقلاب به‌گونه‌ای طراحی‌شده است كه بهترين استعدادهاي اين كشور را كشف و تقديم به بهترين مراكز علمي جهان مي‌نمايد. بدون اينكه براي بهره‌گيري از ظرفيت اين استعدادها در داخل كشور برنامه‌اي وجود داشته باشد. اتفاقاً بهترين استعدادهاي كشور ما روانه كشور آمريكا مي‌شوند كه ما بيشترين مشكل را با اين كشور داريم. اين اتفاق يعني خروج سرمايه‌هاي مستعد و بااستعداد از كشور موجب مي‌شود كه مثلاً در يك دهه زمام امور به دست افراد باکیفیت پايين‌تر و ناشايستي افتد كه اين امر موجب خسارات عمومي و كاهش كيفيت حكمراني مي‌شود. از نظر فرهنگي نيز فرد مهاجر دچار تغيير و تحولاتي مي‌شود كه مهم‌ترین آن به گمان من بحث زبان است و ايرانياني كه به كشورهاي خارجي مهاجرت مي‌كنند به‌تدریج در زبان و فرهنگ جامعه مقصد حل مي‌شوند و خصوصاً فرزندان مهاجران بعد از چندين سال ارتباط خود را با سرزمين مادري خود از دست مي‌دهند. به معناي دقیق‌تر زماني كه افراد اشتراكات زباني، ديني، زيستي و توليدي خود را با كشور مادري از دست مي‌دهند، تعلق آن‌ها نيز رفته‌رفته به سرزمين مادري كاهش مي‌يابد و احساس تعلق كمتري به جامعه مبدأ خود خواهند داشت.

براي حفظ سرمايه‌هاي انساني چه بايد كرد؟

براي حفظ سرمايه‌هاي انساني كشور هيچ چاره‌اي جز ايجاد جذابيت براي ماندگاري افراد در كشور نداريم. افراد هرچقدر هم كه به سرزمين مادري خود نيز علاقه داشته باشند بعد از گذشت مدت‌زمانی و با افزايش تنگناها و نااميد شدن از ايفاي نقش مؤثر در كشور خودشان دلسرد شده و عطاي زندگي در كشور خود را به لقايش بخشيده و به خارج از كشور مهاجرت مي‌كنند. به قول سعدي "سعديا حب وطن گرچه حديثي است شريف/ نتوان مرد به ذلت چو من اينجا زادم". در وقع ايجاد جذابيت براي ماندگاري در كشور علاوه بر اينكه مي‌تواند موجب حفظ سرمايه‌هاي انساني كشور شود، مي‌تواند ايرانيان خارج از كشور را براي بازگشت به كشور ترغيب نمايد و يا حتي كشور را تبديل به مكاني نمايد كه افراد از ساير كشورها ايران را براي مزايا و ويژگي‌هاي مثبتي كه دارد براي زندگي و كار انتخاب كنند اما در حال حاضر این‌گونه نيست و به نظر مي‌رسد كه دافعه‌هاي سرزميني كشور بيشتر از جاذبه‌هاي آن است و همين امر مي‌تواند توضیح‌دهنده دلايل مهاجرت ايرانيان از كشور باشد. ايجاد جذابيت هم مستلزم اين امر است كه هر فردي فارغ از تعلقات سياسي، انديشه‌اي و ايدئولوژيك خود بتواند بدون دغدغه و هراس به فعاليت خود ادامه دهد. بالطبع فقدان چنين شرايطي افراد را شايد برخلاف ميل باطني‌شان مجبور به مهاجرت نمايد.

نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید