شاید عده ای از ما بر این باور باشیم که چنانچه با سطح تحصیلات بالاتری مهاجرت کنیم، اولاً خیلی زود در کشور میزبان شغل پیدا خواهیم کرد و ثانیاً احتمالاً شغل سطح بالا متناسب باسطح مهارت و تحصیلات خود پیدا خواهیم کرد.
اما واقعیت بازار کار کشورهای میزبان بخصوص کشورهای پیشرفته و مهاجر پذیر اصلی در منطقه (OECD) چیز دیگری است! و چه بسا هر چه سطح تحصیلات شما پایین تر باشد، شاید شما سریعتر وارد بازار کار شوید!
آمار منتشر شده توسط پایگاه داده مهاجران منطقه OECD موید موضوع فوق الذکر است. در جدیدترین آماری که توسط این پایگاه در سال 2019 منتشر شده نشان ميدهد شکاف بیکاری میان مهاجران و افراد بومی ( با سطح تحصیلات بالا) در همه کشورهای اصلی مهاجر پذیر ( بجز کشور شیلی) در سال 2017 “منفی” است. متوسط این شکاف بازار کار در سطح اتحادیه اروپا (منفی 8 درصد ) و در سطح منطقه OECD ( منفی 5 درصد) است. به این معنا که مهاجران با سطح تحصیلات بالا نسبت به افراد بومی با همان سطح تحصیلات نرخ بیکاری بالاتری دارند. این شکاف منفی در سالهای پیشین (2017-2011) نیز به همین ترتیب بوده است. اما اندازه این شکاف منفی در کشورهای مختلف در نوسان است که علت آن در ادامه توضیح داده خواهد شد.
اما نکته جالب توجه این است که شکاف بیکاری مهاجران با سطح تحصیلات پایین در بسیاری از کشورها میانگین اروپا و میانگین (OECD) مثبت است و صرفاً در برخی از کشورها منفی است. لذا می توان نتیجه گرفت مهاجران با سطح تحصیلات پائین نرخ بیکاری پایین تری نسبت به افراد بومی در بیشتر کشورهای میزبان دارند.
اما چگونه می توان این شکاف های بیکاری منفی و مثبت میان مهاجران و افراد بومی با سطح تحصیلات بالا و پایین را توضیح داد؟!
یکی از عوامل توضیح دهنده این شکاف بازار کار را میتوان در “قابلیت انتقال دانش و مهارت”[1] جستجو کرد. بیشتر مهاجران تحصیلکرده و با مهارت، مدارج علمی و کاری خود را در کشورهای فرستنده و مبدأ دریافت کردهاند که وقتی به کشورهای میزبان میروند این تحصیلات و مهارتها به راحتی قابل انتقال به این کشورها نیستند و بسیاری از کارفرمایان در بازار کار آنها را به رسمیت نمیشناسند. لذا غالباً پیشنهادهای شغلی ارایه شده به مهاجران با تحصیلات بالا، پایین تر از انتظار آنها میباشد که مهاجران به امید یافتن فرصت شغلی بهتر و بالاتر، از پذیرش آنها سرباز میزنند. لذا در بدو ورود به بازار کار، آنها با یک شوک شغلی روبرو میشوند که با گذشت زمان آنها یا مجبورند دوره بیکاری بیشتری را تجربه کنند و یا اینکه نهایتاً به همان شغلهای سطح پائین تن در دهند که از آن تحت عنوان ” تله شغلی سطح پایین ” یاد می شود و بسیاری از مهاجران به مدت طولانی در بازار کار غیر رسمی و یا مشاغل سطح پائین گرفتار میشوند و امکان ارتقاء غلی در بازار کار رسمی و یا مشاغل سطح بالا را پیدا نمیکنند.
با توضیحات بالا می توان حدس زد که مهاجران با تحصیلات پائین گرفتاری کمتری در ارتباط با چالش Skill Transferability دارند و لذا با پیشنهادات شغلی کارفرمایان در کشورهای میزبان تعارض کمتری داشته و زود به اولین فرصت شغلی پیشنهادی در بازار کار (با سطوح شغلی خیلی پایین که حتی افراد بومی حاضر به انجام آنها نیستند) پاسخ مثبت میدهند و به همین خاطر نرخ بیکاری آنها در بیشتر کشورهای میزبان نسبت به افراد بومی پایینتر است!
اما یک نکته کلیدی که در این بین حائز توجه است این است که شکاف شغلی میان مهاجران و افراد بومی (منفی و مثبت) در میان کشورهای مهاجرپذیر یکسان نیست و در برخی از کشورها این شکاف بسیار بزرگ و در برخی از کشورها بسیار ناچیز است. این نوسان مربوط به ساختار مهارتی کشورهای میزبان می باشد. هر چقدر نظام مهارتی کشورهای میزبان از نوع عام (General Skill Regime) باشد، نرخ انتقال مهارت و تحصیلات مهاجران ( تحصیلکرده) بالاتر بوده و مهاجران تحصیلکرده شانس بالاتری برای ورود زودهنگام به بازار کار و یافتن شغل متناسب با سطح مهارت و تحصیلات خود را دارند. از مثالهای معروف کشورهای با نظام مهارتی عام، کشورهای انگلوساکسون ( آمریکا، کانادا، بریتانیا، استرالیا و نیوزلند) هستند که شکاف بازار کار میان مهاجران تحصیلکرده و افراد بومی به نسبت بقیه کشورها به میزان قابل توجهی کمتر است (البته نقش زبان انگلیسی نیز در این میان قابل توجه است). در برابر آن، کشورهایی با نظام مهارتی خاص (Specific Skill Regime) همچون مجموعه کشورهای آلمان، اتریش، هلند شکاف بازار کار مهاجران تحصیلکرده قابل توجه است. چرا که مهارت و تحصیلات کسب شده در خارج از این کشورها بسختی توسط کارفرمایان به رسمیت شناخته میشوند و آنها بیشتر مدارج و مدارک مهارتی کسب شده در داخل کشور میزبان را به رسمیت میشناسند.
در کنار عوامل فوق، یک عامل دیگر نقش ساختار بازار کار کشورهای میزبان است. برای مثال ساختار بازار کشورهای حوزه مدیترانه همچون ایتالیا، یونان، اسپانیا و پرتغال که بیشتر مبتنی بر بخش هایی با مهارت پائین از جمله کشاورزی است، شکاف بیکاری مهاجران تحصیلکرده بسیار بالا ( منفی) و در عوض شکاف کاری مهاجران با سطح تحصیلات پائین، بسیار اندک و یا حتی مثبت خواهد بود!
اهمیت موارد فوق در این است که غالب مهاجران (مخصوصاً افراد تحصیلکرده) اطلاع کافی از ساختار بازار کار کشورهای میزبان و موضوع شکاف عملکردی در بازار کار این کشورها نداشته و با آگاهی اندک اقدام به مهاجرت با امید یافتن شغل و وضعیت اقتصادی بهتر میکنند که متاسفانه دچار گرفتاری های بیشماری در یافتن شغل متناسب و یا شوربختانه مجبور به تن دادن به کارهای با سطح پائین میشوند.
همچنین مسئولین سیاستگذار و تصمیم گیر در ارتباط با اعزام نیروی کار در کشورهای فرستنده، میبایست بطور جدی ساختار و وضعیت بازار کار کشورهای پذیرنده بویژه بازار کار افراد تحصیلکرده را در نظر داشته باشند. اخیراً سیاستهای اعزام نیروی کار تحصیلکرده به خارج از کشور توسط وزارت کار ایران بشکل جدی در دستور کار قرار گرفته است. امید است که هم مهاجرتهای انفرادی و هم برنامههای رسمی اعزام نیروی کار به خارج، به شکل آگاهانه و هدفمند و با چشمان کاملاً باز صورت بگیرند!