زبان مخیّل؛ بستر زندگی و مقاومت؛ خوانش معناشناختی چند سروده از شاعران افغانستانی

تاریخ انتشار
09:47:00 | 14 / 06 / 1400
عضو گروه کاری : روابط عمومی

زبان مخیّل؛ بستر زندگی و مقاومت؛ خوانش معناشناختی چند سروده از شاعران افغانستانی

blog-main-image

راه حل یک شاعر برای رهایی از دشواری‌های زندگی، راه حلی عاطفی است. برای مثال زمانی که سروده‌های شاعری با تجربۀ زیست در افغانستان را بررسی می‌کنیم، او با خلق و تخیلِ جهانی آرمانی و تصویرپردازی‌های عاشقانۀ جهانی مملو از صلح، شعر را چیزی میان بازتاب صرفِ واقعیت اجتماعی و تصویری سانتی‌مانتال تعریف می‌کند که عنصری نجات‌بخش است برای انسان جنگ‌زدۀ معاصر. گفت‌وگوی خیالی با معشوق در جامعه‌ای جنگ‌زده، امری سیاسی است! زمانی که در گفت‌وگو با یک دیگریِ مطلوب، زبانِ مخیل به‌عنوان ابزاری برای ساخت جهانی آرمانی در ذهن، به خدمت گرفته می‌شود.

مقدمه


اگر تعریف «گفتمان» را آن‌گونه که «فرکلاف» تبیین می‌کند، بپذیریم، باید به مفهوم زبان به شکل بنیادی‌تری در تحلیل شعر پرداخت؛ تعریفی که گونۀ مهمی از پرکتیس اجتماعی را همواره در نسبتی از خود در مفاهیم دانش، هویت‌ها، روابط اجتماعی و مناسبات قدرت تولید می‌کند؛ به این معنی که ابزار کلمه گاهی در مقابل گفتمان حاکم قرار می‌گیرد و زمانی هم به موازات آن.
در این بررسی اجمالی، پس از بیانِ تاریخی کوتاهی دربارۀ حضور شاعران افغان در  تکاپو‌های جدی انتشار روزنامه‌ در ابتدای قرن سیزدهم و ماهیت اجتماعی ادبیات، در نهایت خوانش سروده‌های افغانستان با نگاهی معناشناختی ارائه خواهد شد:


روزنامه‌ها، بسترهای متنی کثیرالانتشار؛ راهی برای رساندن صدای شاعران به مردم:


تاریخ ادبیات افغانستان پر  از شاعران کنش‌گری است که در بزنگاه‌های تعیین‎کننده‌ای با فعالان مدنی همراه شدند و مبارزه کردند. اگر برای بررسی تاریخ شعر اجتماعی افغانستان، از ابتدای قرن بیستم شروع کنیم باید به تاسیس و شکل‌گیری روزنامه‌ها، از منظر کمی و کیفی _به‌عنوان قِسم مهمی از حیات سیاسی شهروندان یک جامعه_ توجه کرد. در واقع فرآیند تاسیس یک نشریه در آن سال‌ها، تلاشی بود با صدا/رسانه‌‌ای بعضاً غیردولتی، برای بیان نقدهای اجتماعی، ولو در قالب اشعار.


برای مثال، «انجمن سراج الاخبار» در سال 1284ش/1905م  منتشر شد، زمانی که در سال 1288 و 1909 میلادی، جمعی از مشروطه‌خواهان کشته شدند یا به زندان افتادند، در میان این افراد نیز شاعران و نویسندگانی قرار داشتند: محمدســرور واصف، محمد انور بسمل، محمدحسین راقم، فیض‌محمد هزاره، غلام‌محمد میمنگی، سید قاسم. 


بعد از «سراج الاخبار»، مجلۀ تحقیقی، علمی، ادبی، اجتماعی و تاریخی «کابل»  در سال 1310ش/ 1931م تأسیس شد و بعد از آن‌ نیز انجمن «تاریخ» و «آریانا»، «عرفان» و «ادب»... در سال‌های بعد از آن‌ تاسیس شد. دو مجلۀ هفتگی «ژوندون»، نشریۀ روزنامۀ «انیس»، و «پشتون ژغ» (زبان پشتو) و چند روزنامۀ دولتی «نداي حق»، «وطن»، «الگار»، «افغان ملت»، «خلق»، «پرچم»، «شعلۀ جاوید»، «افکار نو»، «ترجمان» و چند نشریۀ دیگر که تا امروز در بسترهای غیرکاغذی و دیجیتال نیز ادامه دارند و گاهی پس از توقیف، با نامی متفاوت منتشر می‌شدند. همۀ این‌ها حکایتِ تلاش شاعران افغان دارد.


متن ادبی، واقعیتی اجتماعی:


اگر متن ادبی را از تک‌گویی‌هایی مینیمال در پستوی ذهن شاعران (آن‌طور که عده‌ای در تعریف شعر، به آن معتقدند)، فراتر ببریم، در ساده‌ترین تعریف، می‌توان شاعر را شهروندی ببینیم که برای مثال در نوعی همزیستی اجتماعی، مشترک است با یک اندیشمند علوم سیاسی. با این تفاوت که راه حل یک شاعر برای رهایی از دشواری‌های زندگی، راه حلی عاطفی است. برای مثال زمانی که سروده‌های شاعری با تجربۀ زیست در افغانستان را بررسی می‌کنیم، او با خلق و تخیلِ جهانی آرمانی و تصویرپردازی‌های عاشقانۀ جهانی مملو از صلح، شعر را چیزی میان بازتاب صرفِ واقعیت اجتماعی و تصویری سانتی‌مانتال تعریف می‌کند که عنصری نجات‌بخش است برای انسان جنگ‌زدۀ معاصر.


از این جهت می‌توان گفت هر اثر ادبی به خودی خود یک واقعیت اجتماعی مستقل است؛ ادبیات در این نگاه، صرفاً محصول تاریخ نیست، بلکه در ساختنِ تاریخ مشارکت فعال دارد.   به زعم «برتنس[1]» در این مرحله، هنر به خودی خود یک واقعیت سیاسی نیست ولی کارکرد سیاسی دارد.  یا همسو با نظر «فانون[2]» می‌توان مدعی شد که ادبیات، ابزار مهم مبارزه برای کسب استقلال سیاسی است... چراکه خودشناسی فرهنگی و خودشناسی سیاسی دوروی یک سکه‌ی واحدند.


تک‌گویی‌های خیالی با معشوق؛ تلاش‌هایی آرمانی برای مقابله با واقعیت جامعه:  


گفت‌وگوی خیالی با معشوق در جامعه‌ای جنگ‌زده، امری سیاسی است! زمانی که در گفت‌وگو با یک دیگریِ مطلوب، زبانِ مخیل به‌عنوان ابزاری برای ساخت جهانی آرمانی در ذهن، به خدمت گرفته می‌شود، در این وضعیت، نفسِ خیال‌پردازی را می‌توان امری سیاسی قلمداد کرد؛ نوعی فعالیت، که در آن، فرد خیال‌کنندۀ آن جهان آرمانی، رخدادهای روزمره و عادی زندگی افراد را آن‌گونه که «باید» نه آنطور که «هست» خلق می‌کند؛ آفرینشی که شهروند_شاعر با بازآفرینی امر روزمره در قالب تصاویر و کلمات شاعرانه تلاشی متفاوت دارد برای زیستِ با مقاومت! 


برای مثال در شعری که در ادامه خواهد آمد، گرچه معشوق با «چشم‌های باران‌رفته» یا «از یاد، رنگ‌باخته» توصیف می‌شود، اما مفهوم امید را در قالب کلمات، ذهن و زبان انسان آرزومندی می‌بینیم که  میل به زیستن دارد، حتی در بارقه‌های کوچک امیدی چون «فصل دیگر، فصل خشخاش است»، یا نوعی توهمِ عامدانه که صدای شلیک را می‌خواهد  «ترک خوردن انار» متصور شود:


از قسمت باران‌رفته‌ي چشمان تو می‌گویم، هاي!

از یادِ رنگ‌باخته‌ات 

نمی‌خواهد برود به کجایی

نمیخواهد براي ابرها دلتنگی کنم

نازنین

با انگشت‌هایت

این ستاره‌هاي گرفته را خراشه کن

فصل دیگر، فصل خشخاش است

مطمئن باش

این صداي شلیک نیست

انارها در باغ ترك می‌خورند

بی‌تاب رسیدن لب‌هایت

دامنه‌هاي بابا

انتظار می‌کشند تو را

که بدوي دنبال خرگوش‌ها

بی‌هوا!

مطمئن باش

بمب‌ها را خواب دیده‌اي

آن وقت‌ها که مادرت را ترسانده بودند از عروسک‌هاي خندان!

مطمئن باش

جهان آغوش من است

که تو در آن به خواب رفته‌اي


آن سوی این تصویر هم ممکن است؛ زمانی که ممکن است راوی با پرداختِ مفهوم «بدبختی»، تسلیم وقایع زندگی شود: در جایی که «بدبختی» در قامت دزدی که با بهانۀ «بازی»کردن، نانِ «یگانه‌فرزند»ش را می‌دزد، از این جهت می‌توان گفت که قرار نیست لزوماً در شعر با ساحتی ایدئولوژیک مواجه باشیم، نفسِ پرداخت به زندگی با تمام ابعاد بیم و امیدش، «فرهنگ مقاومت» است:


بدبختی با من شطرنج می‌زند / و هیچ گاهی نشده است که برایش گفته باشم: / «کشت»!  /بدبختی در خانۀ من است. / بدبختی با یگانــه کودك من بازي میکند / و نان او را میدزدد. / بدبختی چشمهایش را به من هدیه کرده است؛ / و من جهان را با چشمهاي کور او می‌بینم. / بدبختی شعرهایش را از حنجــرة مــن میخواند / و در پایان شعرهایش مینویسد: / «پرتو نادري».
آی بچه‌های ده دعا کنید تا خدا بهار را نیاورد و همیشه برف باشد و کسی جنگ را به خانه‌ها نیاورد. خانه نیم سوخته ز راکت کور، بدن ســر بریــده را مانــد.
  چه آرزویی / بیفشانم / به سرزمینی که در آن / انتحار یک نفر نیز / مرگ دسته‌جمعی است.


 یا زمانی که با خرده‌گیری به سیاستمداران جامعه، آن‌ها را در تلاش برای تولد ابتذالی تازه می‌بیند:


پیام‌آوران آزادي لئیمانه به گوش هاي امن خزیده اند و از دور، دستی بر آتش دارند؟! ـ پیام آوران آزادي/ در سمت غربی خیابان خاكآلود / تبسم لئیمانهاي بر لب دارند؛ / و کودکان دهکدة هیاهو / پاي بـر زمیــن میکوبنــد / و دست بر آسمان می افشاننــد / شایـد / شایـد / ابتذال تازه اي به دنیا آمده است


 همین مفاهیم در شعرهای طنزآمیز هم دیده می‌‎شود؛ شاعر به تلخی بازی با واژگان سیاستمداران را به سخره می‌گیرد:


پیشواي من دیري است / نام خود را / بر سکه‌هاي مفرغ تاریکی ضرب زده است؛ / و « جیلک» سبــز غیرت افغانیاش / تنگتر از آن است / که شانه هاي سیاه « مشرّف» را بپوشاند. / پیشواي من / هر روز / هر روز / با امیر بزرگ! / در آن سوي سالهاي غربت آزادي / تجدید بیعت میکند؛ / و اما / خط دیورند را / به رسمیت نمیشناسد. / پیشواي من در گهوارة نظام ریاستی یونیکال / بزرگ شده است / و نام دیگرش «وحدت ملی» است / و میداند که واژههاي « شهروند» / و / « دانشگاه » / توطئۀ تفنگسالار بزرگ / « پرتو نادري» است. / پیشواي من شاید نمیداند / که من وحدت ملی را دوست دارم / و از نظام ریاستی بیعت میکنم / و از زبان سرخ ناصــرخسرو / همبرگــري میسازم / با رنگ و بوي آمریکایی؛ / تا دستان پاستوریزة او / در کاسۀ چوبین بدخشانیها دراز نشود.


اینگونه است که شعر را می‌توان آینۀ تمام‌نمای منویات شهروندان یک سرزمین دانست؛ با تمام مفاخره‌گویی‌ها، ناامیدی‌ها، تخیل‌های نجات‌بخش عاشقانه؛ درواقع با توافق عمومی نانوشته‌ای که به نوعی وحدتِ پردزاش مفاهیم در کلمات خیالی منجر می‌شود. یا به قول «مارکوزه[3]»: نظم و سازمان جامعۀ طبقاتی که به احساسات، ادراکات و خرد آدمی جهت می‌دهد، بر جهت‌گیری مفهوم آزادی و تخیل نیز تأثیر ژرف دارد.


 زندگی همین است؛ زیست در بیم‌ و امید مداوم!
 
 
[1] Bertens, Johanes Willem
[2] Ibrahim Frantz Fanon‎ 
[3] Herbert Marcuse


  • پوینده، محمدجعفر. ۱۳۹۲.درآمدی بر جامعه‌شناسی ادبیات. تهران: نقش جهان یورگنسن، ماریان و فیلیپس، لوئیز ۱۳۸۹، نظریه و روش در تحلیل گفتمان، ترجمه هادی جلیلی؛ تهران: نشر نی مک دانل، دایان. ۱۳۸۰. مقدمه‌ا‌ی بر نظریه های گفتمان، ترجمه حسین علی نوذری . تهران: فرهنگ گفتمان ویلم برتنس، یوهانس,۱۳۸۴. مبانی نظریه‌ی ادبی. ترجمه‌ی محمدرضا ابوالقاسمی. تهران: نشر ماهی مظفري، ابوطالب. ۱۳۷۹ مجموعه شعر تهران: نيستان دوم كاظمي، محمدكاظم و محمدآصف رحمـاني. ۱۳۷۱ . شعر مقاومـت افغانسـتان، تهـران: حوزه هنری.
  • نظرات کاربران
    • هنوز نظری ارسال نشده است

    پیغام خود را بگذارید