متاسفانه جریانی که بدنبال ایجاد دموکراسی در افغانستان ایجاد شد، اغلب به پشتوانهی پولهایی که غرب تزریق میکرد جلو میرفت و همین باعث شد که خیلی اوقات نحوه و چگونگی مشارکت مردم محلی نادیده گرفته شود. بعید میدانم که سازمانهای مردمنهاد بعد از حضور طالبان بتوانند فعالیتهای باثباتی را پیش بگیرند. با قدرت گرفتن طالبان، مفهوم «ملت» در افغانستان، دچار تزلزل میشود. بهتر است ایران در مرز، اردوگاههای موقتی را برای پناهندگان افغانستانی برپا کند.
تماشای استیصال خواهران و برادرانم در افغانستان، ترس از فردایی تاریک و بیپناهی مردمی شریف باعث میشود که برگردم به همان کورسوی باریک نور که از نوجوانی به آن چنگ میزنم: فعالیتهای سازمانهای مردمنهاد. فکر میکنم آیا راهی وجود دارد که به نحوی به واسطه سازمانهای مردمنهاد، گامهای کوچکی برای بهبود اوضاع برداشت؟ آیندهی فعالیت این سازمانها بعد از حضور طالبان در افغانستان چه میشود؟!
به همین منظور با احمد قویدل از فعالین اجتماعی و مدنی و... مدیر عامل سابق کانون هموفیلی ایران و مسئول روابط عمومی شبکه کمک (کارگروه مهار کرونا) که شبکهای غیر دولتی و متشکل از سازمانهای مردمنهاد و تخصصی کشور برای مهار کرونا است، مصاحبهاي انجام شده است:
برای شروع شاید بهتر باشد کمی دربارهی فعالیت سازمانهای مردمنهاد در افغانستان صحبت کنیم:
مسئلهای که در همین ابتدای امر دوست دارم به آن اشاره کنم این است که اکثر قریب به اتفاق این سازمانها در افغانستان از گرنت غرب برخوردارند به این معنی که برای تامین منابع مالیشان، توسط کشور دیگری حمایت میشوند. این اتفاق به دنبال هدفی که تحت عنوان "توسعه اجتماعی" توسط کشورهای توسعه یافته در افغانستان کلید خورد، بوجود آمد. نکتهی قابل بحث این است که بخش مهمی از فعالیتهای سازمانهاي مردم نهاد (NGO) بر همراهی مشارکت مدنی و مالی مردم محلی استوار است. برای مثال من خودم شخصا با "انجمن هموفیلی افغانستان"، ارتباط داشتهام و در آنجا این ایده را بطور محسوس در بین بیماران هموفیلی ندیدم که دوست داشته باشند بواسطه سازمانشان، در تعیین سرنوشت خودشان بعنوان یک هموفیلي مشارکت کنند بلکه بیشتر آنجا را شبیه به ادارهای برای رسیدگی به امورشان میبینند و نه محلی برای احقاق حقوقشان در حوزه سلامت!
پس بنظر شما، نیاز شکلگیری یک سازمان مردمنهاد باید از دل خواستههای مردم بجوشد و بر مشارکت مردم محلی و آموزش برای این مشارکت همراه باشد اما غالب اتفاقاتی که در حوزهی سازمانهای مردمنهاد افغانستان افتاده این روند طبیعی را طی نکرده و صرفا با کمکهای مالی و هدفگذاریهای افراد و سازمانهای خارجی ایجاد شده؟
صد درصد. حتی تعداد قابل توجهی از مدیران این سازمانهای مردمنهاد (حتی با وجودی که ملیت افغانستانی دارند) در کشورهای اطراف زیست میکنند و همین حالا هم که این اتفاقات در افغانستان افتاده، از کشور محل سکونتشان ابراز نگرانی میکنند برای افغانستان! متاسفانه جریانی که بدنبال ایجاد دموکراسی برای افغانستان ایجاد شد، اغلب به پشتوانهی پولهایی که غرب تزریق میکرد جلو میرفت و همین باعث شد که خیلی اوقات نحوه و چگونگی مشارکت مردم محلی ندید گرفته شود. حتی گاهی این پولهای بادآورده برای سازمانهای مردمنهاد، این ارگانها را به سمت نوعی از بیزینسی شدن پیش میبرد چون عملا پولی از طرف اروپا و امریکا وارد میشد که مطابق آن، سازمانهای مردمنهاد نیز با اهداف مطلوب سرمایهگذار جلو میرفتند و نه نیاز مردم محلی! این شکل از فعالیت برای سازمانهای مردمنهاد مثل یک حباب است که به زودی میترکد چراکه ریشه ندارد. نکته حرف من این است که آیا توانستند با آموزش درست لزوم تحصیل را برای خانوادهها روشن کنند یا صرفا بصورت فیزیکی مدرسه ساختند؟!
پیشبینی میکنید که بعد از حضور طالبان، چه بر سر فعالیت سازمانهای مردمنهاد افغانستان بیاید؟
من بعید میدانم که بتوانند فعالیتهای با ثباتی را پیش بگیرند؛ براي مثال "انجمن زنان مدافع آزادی" که نمیتواند در کنار طالبان به فعالیت جدی بپردازد! در خیلی از حوزهها این اتفاق میفتد. ممکن است برای مثال انجمنهای زیستمحیطی بتوانند کار کنند یا تعدادی از انجمنهای حوزه سلامت اما جنس کار اکثر سازمانهاي مردم نهاد به نحوی است که طالبان را برانگیخته میکند. یک مثال ساده اگر بخواهم بزنم این است که در هر کشوری از جمله کشور خودمان، تغییر رییس جمهور میتواند بسیاری از دیگر جریانها را تغییر دهد؛ تعویض قدرت بین اصلاحطلبان و اصولگرایان به تقویت جریانهای اجتماعی متفاوتی در کشور میانجامد و سیاستگذاریها را تغییر میدهد. در هر کشوری این اتفاق با روی کار آمدن حزب یا رییس جمهور جدید رخ میدهد اما حالا شما تصور کنید این تغییر چیزی بیش از حزب یا قدرت ریاست جمهور یک مملکت باشد! تغییری که در افغانستان در حال وقوع است، خیلی عمیق است: یک دولت توسعه خواه (گرچه فاسد اما حداقل در کلام "توسعه خواه") که ظرفیت توسعه، مشارکت شهروندان و... را داشته در حدود ده روز کنار میرود و گروهی قدرت را در دست میگیرند که ایدههای آنها فرسنگها با مفهاهیمی چون "دولت-ملت" فاصله دارد.
میتوانیم نتیجه بگیریم که با قدرت گرفتن طالبان، مفهوم "ملت" در افغانستان، دچار تزلزل میشود؟
بله. و فکر میکنم این شعار مردم افغانستان مبنی بر اینکه "امارت اسلامی، نمیخوایم. نمیخوایم" از نگرانی برای از بین رفتن همین مفهوم ميآید. نگرانی برای جمهوریت، قانون اساسی و... . ترس از اینکه مشارکت اجتماعی در افغانستان از بین برود و پدیده "خلافت" روی کار بیاید یک نگرانی جدی است.
نظر شما درباره این گزاره که "طالبان امروز تغییر کرده است" چیست؟
بنظر من طالبان تغییری نکرده، صرفا سیاستمدارتر شده. در ابراز خودش دقیقتر عمل میکند تا بتواند به رسمیت شناخته شود وگرنه طالبان امروز با طالبان دیروز تفاوتی نکرده. ترس و نگرانی اصلی این است که طالبان قصد دارد هویتش را از یک گروه/تفکر به یک حکومت توتالیتر تغییر دهد.
"منفعت امریکا در اینکه بیشتر از این در افغانستان بماند و هزینه کند، نبود" بنظر میآید شاید خروج امریکا از افغانستان سودهایی را برای ایالات متحده داشته. شما چه دیدی نسبت به این موضوع دارید؟
آمریکا میگوید میلیونها دلار در افغانستان خرج کرده اما در مقابل میلیونها دلاری که خرج کرده، میلیونها دلار هم سود کرده. اسلحهی تمام جنگهایی که در این منطقه صورت گرفته، از طرف امریکا تامین شده. مگر نه اینکه سلاحهایی که بر دوش طالبان است، ساخت ایالات متحده است؟! حتی اگر قاچاقی خریداری شده باشد؛ تمام گلولههایی که شلیک میشود، پول است برای امریکا. مضاف بر اینکه بزرگترین سرمایهی هر کشوری نیروی انسانی و مخصوصا سرمایه انسانی متخصص است و به زودی شاهد این خواهیم بود که این سرمایه را هم با خودش میبرد. مخصوصا سرمایه انسانی متخصص آموزش دیده را، نخبگان افغانستان را! بعد هم در رسانهها به نحوی داستان را بازگو خواهد کرد که گویی قهرمانانه و با بزرگواری این افراد را سوار بر طیارهای به سمت سرزمین خوشبختی رهسپار کرده و نجات داده.
صحبت از هواپیما و امریکا شد، بد نیست به این خبر اشاره کنیم که هواپیمای امریکایی که تصاویرش در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد، در ایالات متحده به زمین ننشست و در اوگاندا فرود آمد.
بله! سیستم اخذ ویزای امریکا برای اکثر اهالی خاورمیانه بسیار سخت و پیچیده است. در بیشتر موارد برای مدتی پناهجوها در کشور ثالثی اسکان داده میشوند تا پروندهی آنها بررسی شود و اکثر افراد پذیرفته شده یا نیروی متخصص هستند و یا به نحوی حضورشان در امریکا همسو با منافع امریکا یا اروپاست و به نحوی قرار است برای این کشورها نیروی کار باشند.
بنظر میرسد به زودی افراد زیادی از افغانستان قصد پناهندگی در کشور ایران را داشته باشند، شما فکر میکنید ایران باید چه راهی را در مواجهه با این مسئله در پیش گیرد؟
بنظر من بهتر است ایران در همان مرز، اردوگاههای موقتی برای چندماه برپا کند تا اوضاع در افغانستان و شیوه قدرتگیری طالبان واضحتر شود و سپس باتوجه به شرایط پیش آمده تصمیم بعدی را بگیرد.
بعنوان یک فعال اجتماعی، فکر نمیکنید باز نکردن مرزها و صرفا ایجاد اردوگاه شاید به کرامت انسانی انسانهای بیپناهی که از سایهی جنگ و تحجر گریختند، آسیب بزند؟
من اینطور فکر میکنم که در قدم ابتدایی باید منافع ملی کشور را در نظر بگیریم! حقیقت این است که کشور ما در حال حاضر از نظر اقتصادی و اجتماعی درگیر بحرانهایی ست که با وجود کرونا، بر شدت این بحرانها افزوده شده، در چنین شرایطی بهتر است منطقی، بر اساس منفعت مردم و قدم به قدم پیش رویم. شاید درستتر این باشد که بگوییم ایران برای یک میزبانی خوب، آماده نیست.
در انتها موردی هست که دوست داشته باشید درباره آن صحبت کنید؟
دوست دارم این مورد را اضافه کنم که شرایط زندگی در روزگار پاندمی بسیار پیچیده است. نگرانی در خصوص شیوع کرونا میان مهاجران تازهوارد و در کمپها بسیار جدی است و امیدوارم هر تصمیمی با در نظر گرفتن این موارد اتخاذ شود تا از پیشامد فاجعه در حوزه سلامت میان مهاجران و پناهجویان جلوگیری شود.