مقدمه
بیش از دو سال از مذاکرات صلح آمریکا با طالبان و پیمان سری که تنها بخش های کوچکی از آن آشکار شد، گذشت. تسلط طالبان در مدتي كوتاه بر کل افغانستان با کمترین مقاومت از سوی ارتش و دولت افغانستان، گروههاي مخالف طالبان و مردمي كه از چنددهه جنگ، فساد و ناامیدی از دولت مستقر به ستوه آمده بودند، مواجه شد. صحنه آرایی اولیه طالبان در عدم تعرض فراگیر به جان و مال مردم از طرفی، و تمایل به خروج و فرار از کشور و صحنه های جاری در فرودگاه کابل از سوي ديگر، نشانگر یک روند غیر طبیعی و مداخله گرایانه در وضعیت افغانستان و آینده آن با جابجایی بازیگران در صحنه و پشت صحنه است. در این یادداشت کوتاه با گذر از فرایندی که وضعیت کنونی افغانستان را به این نقطه رسانده است، نگاهی به آینده و اثر نقش آفرینی صحیح همسایگان به ویژه ایران در آینده این ملت و اثر آن بر منافع ملی کشور ایران خواهیم داشت.
تاریخ افغانستان نشان داده که افغانستان با ثبات برای بلند مدت، بدون مشارکت واقعی همه گروههای قومی افغانستان درحاکمیت امکان پذیر نخواهد بود. حاکمیت های چند دهه اخیر در افغانستان، نه دولت تشکیل شده پس از اشغال ناتو و نه در دوران حاکمیت طالبان(1996-2001)، هیچ یک از نظر مولفههای قوام دهنده جامعه افغانستان (قومیت، زبان، مذهب) فراگیر نبوده اند.
هم اکنون پس از سقوط دولت در افغانستان و تا قبل از تثبیت حاکمیت طالبان بر افغانستان دوران طلایی نقش آفرینی برای ایجاد مولفه های پایداری در حاکمیت آینده افغانستان است. کشورهای همسایه اگر منافع بلند مدت خود و مردم افغانستان را در نظر بگیرند باید با اتخاذ مواضع صحیح و بکارگیری توان دیپلماتیک خود به شکلگیری فرایندی که منجر به ایجاد حاکمیت پایدار در این کشور شود کمک کنند.
ماهیت طالبان به عنوان یک گروه افراطی که طیف های مختلفی را از مخالفان جدی سایر گروه های قومی و مذهبی تا طیف های تعدیل شده تر را شامل ميشود، به دلیل همکاری های شکل یافته میان آنها با سایر گروه های افراطی همچون داعش یا گروه های افراطی آسیای میانه که زیر پرچم طالبان در این کشور فعالیت داشته اند و هم اکنون با سیاستهای اعلامی این گروه تعارض دارند، عدم امکان رواداری عملی در خصوص اقوام و گروهها را در آینده نه چندان دور نشان میدهد و در این میان آنچه از دست خواهد رفت ثبات و توسعه اجتماعی و سرزمینی تحت حاکمیت یک جانبه طالبان خواهد بود. بر خلاف اظهارات رسانه ای طالبان که ترکیه و چین و دو شریک اصلی خود در توسعه افغانستان بیان کرده است در شرایطی که این کشور به محل جذب گروه های تروریستی در منطقه تبدیل شود، که اخبار و شواهد نشانه هایی از آن را آشکار کرده است، در عمل امکان توسعه از دست خواهد رفت.
این خطر باید بیش از همه توسط همسایگان این کشور در آسیای میانه، چین و ایران به درستی درک شده و با سیاستهای فعال از شکل گیری آن جلوگیری شود. همسایگان متاثر از یکدیگر هستند عدم توسعه سرزمینی، قوت یافتن دیدگاه های افراطی و جذاب شدن همسایه شرقی برای گروه های افراطی در مرزهای شرقی ایران به داخل کشور سرزیر خواهد کرد که تهدیدی برای توسعه ایران از مسیر هند- چابهار- آسیای میانه ، توسعه پروژه یک کمربند یک راه چین از سمت غرب و توسعه افغانستان از این دو مسیر است.
تسلط متزلزل طالبانی و شکلگیری مقاومت های مردمی و قومی و در برابر آن نیاز طالبان به جامعه جهانی و کشورهای همسایه برای به رسمیت شناخته شدن و مشروعیت یافتن، فرصت را برای نقش آفرینی فعالانه به نفع منافع بلند مدت مردم افغانستان که هم جهت با منافع ایران است فراهم میکند.
مسیرهای سیاست خارجی و دیپلماسی ایران
سیاست خارجی و دیپلماسی ایران در این برهه میتواند بر اساس پیش فرضهای سیاستگذاران دو مسیر اصلی را طی کند:
1. انتظار و انفعال در برابر اتفاقات جاری در افغانستان تا زمان ثتبیت وضعیت در این کشور که عمدتا مبتنی بر فرض تغییر در رویکردهای خشن و متحجرانه طالبان و اعتماد به فعالیت های رسانه ای آنها در بیان رویکردهای آینده دولت انها در افغانستان است.
2. رویکرد فعالانه در برابر اتفاقات جاری در افغانستان برای ایجاد دولتی فراگیر و قرارگرفتن در کنار منافع بلند مدت مردم افغانستان: فشار رسانه ای و دیپلماتیک فعال برای ایجاد دولت فراگیر
سیاست راهبردی قرارگرفتن در کنار مردم افغانستان به معنی درک وضعیت کنونی اقشار و گروه های مختلف مردم افغانستان در این برهه و کمک به حل نگرانی های آنها، در سیاستهای کوتاه مدت پذیرش مرزی، پذیرش نخبگان و متخصصان و غیره و نیز درک کامل اثرات بلند مدت حاکمیتی طالبان و تلاش برای جلوگیری از آن و کمک به شکلگیری حکومت فراگیر و همه شمول خواهد بود.
آنچه در بلند مدت روابط بین ایران و افغانستان را می سازد درک مردم افغانستان از سازندگی رویکرد سیاستی ایران در قبال آنها در زمان بحران است. بی توجهی به این مهم و عدم اقناع افکار عمومی مهاجران افغانستانی مقیم ایران و نامفهومی و ابهام در سیاست های ایران در قبال مردم افغانستان اثرات مخربی بر پیوند دو کشور درآینده خواهد داشت. لذا اتخاذ رویکرد فعال و دیپلماسی عمومی متناسب با آن برای اقناع مردم و مهاجرین افغانستانی اثر مهمی بر روابط دو ملت خواهد داشت.
رویکرد فعالانه به تحولات افغانستان در ایران شامل چه سیاست هایی میشود؟
رویکرد فعال در شکل گیری حاکمیت فراگیر: در این برههی حساس گفتگوهای گروه های مختلف و تلاش برای ایجاد حکومت بدون درگیری ایران باید فعالیت دیپلماتیک خود را متمرکز بر فشار بر طالبان برای ایجاد حکومتی فراگیر از اقوام و گروههای افغانستانی تحت قانون پایداری که مولفه های قومی، زبانی و مذهبی فراگیری حکومت را در برداشته باشد نماید، تلاش برای تن دادن طالبان به دولت موقت بی طرف و اماده سازی شرایط و قوانین برای برگزاری انتخابات فراگیر بدون اثر گذاری قدرتهای خارجی باید در دستور کا رکشورهای همسایه قرار گیرد، رسمیت ندادن به تسلط طالبانی و حمایت از مقاومت های مردمی ایجاد شده در این کشور به عنوان اهرم های قابل استفاده در این امر باید مورد توجه قرار گیرد.
رویکرد فعال در برابر مهاجران: هم اکنون بسیاری از متخصان، فعالین رسانه ای، هنرمندان، فعالان در بخش های دولتی به دلیل ترس و آینده مبهم سیاستهای عملی طالبان در جستجوی مفری برای ترک این کشور هستند، این درحالی است که سخنگوی طالبان خطاب به آمریکا اظهار داشته است «متخصصان افغانستان را از این کشور خارج نکنید این کشور به متخصصان خود نیاز دارد» لیکن به دلیل سابقه طالبان و عدم ثبات موجود در آینده سیاسی و اجتماعی این کشور این خروج گریز ناپدیر است، مهمترین سیاست فعال ایران در این برهه این است که این متخصصان و نخبگان فرهنگی، رسانه ای، دانشگاهی و غیره را با سیاست های پذیرش موقت و میان مدت با دلایل انسان دوستانه در ایران بپذیرد. این سیاست به دلیل قرابت و همسایگی ایران با افغانستان و سهولت بازگشت و نقش آفرینی آنها در توسعه این کشور پس از ثبات و در زمان توسعه این کشور بسیار با اهمیت است. هم اکنون این متخصصان به کشورهای غربی سرریز میشوند و در صورت گسترش ناامنی آنچه به ایران سرریز میشود تنها نیروی انسانی کم مهارت است.
رویکرد فعال در برابر سرمایه اجتماعی مهاجران: سرمایه اجتماعی مهاجران افغانستانی در ایران باید در جهت همگرایی با سیاست های اعمالی کشور به بهترین نحو بکار گرفته شود. هم اکنون ایران به دلیل اتخاذ سیاست های منفعلانه در برابر وقایع این کشور و در مواردی امیدواری بیش از حد به طالبان در ایجاد تغییرات مبنایی در رویکردشان به مردم و حاکمیت، به شدت مورد انتقاد جامعه افغانستانی مقیم ایران است.
در پایان با تاکید مجدد بر اهمیت درک نقش مهم تاریخی که ایران میتواند در آینده سیاسی و اجتماعی مردم افغانستان داشته باشد توجه به این امر ضروری است که این فرصت تاریخی کوتاه است و اثرات عدم نقش آفرینی صحیح ایران غیر قابل جبران بوده و تا مدت ها مردم افغانستان و توسعه این کشور و از این مسیر علاوه بر اثرات مهاجرت های برنامه ریزی نشده و بزرگ مقیاس مردم افغانستان یکی از کانالهای توسعه ایران را تحت تاثیر قرار میدهد.