تیشه‌ای که مهاجرت فرزندان مسئولان به باور‌های نخبگان می‌زند!

تاریخ انتشار
10:06:00 | 29 / 06 / 1401

تیشه‌ای که مهاجرت فرزندان مسئولان به باور‌های نخبگان می‌زند!

blog-main-image

تیشه‌ای که مهاجرت فرزندان مسئولان به باور‌های نخبگان می‌زند! / از بی‌معنا شدن شعار‌های انقلاب تا لطمه به اعتماد عمومی تبعات مهاجرت فرزندان مسئولان و راهکار‌های مقابله با این پدیده در گفتگو با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و جامعه اسلامی دانشجویان و همچنین عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور بررسی شد.

 تیشه‌ای که مهاجرت فرزندان مسئولان به باور‌های نخبگان می‌زند! / از بی‌معنا شدن شعار‌های انقلاب تا لطمه به اعتماد عمومی
تبعات مهاجرت فرزندان مسئولان و راهکار‌های مقابله با این پدیده در گفتگو با اعضای شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت و جامعه اسلامی دانشجویان و همچنین عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور بررسی شد.
تیشه‌ای که مهاجرت فرزندان مسئولان به باور‌های نخبگان می‌زند! / از بی‌معنا شدن شعار‌های انقلاب تا لطمه به اعتماد عمومی

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، احمد تلوری- حضور فرزندان مسئولین در خارج از کشور با هدف تحصیل و یا اقامت و یا هر دلیل دیگری از جمله مسائلی است که همواره با واکنش‌های تندی از جانب افکار عمومی مواجه شده است؛ چرا که مردم انتظار دارند تا فرزندان مسئولین نیز در کنار سایرین در بستر وضعیتی که کارگزاران خودشان باعث و بانی شکل گیری آن بوده اند چه خوب یا چه بد تحصیل کنند و اجازه ندهند فرزندانشان به این بهانه که سطح کیفی تحصیل و سطح رفاه در ایران پایین است به تحصیل و زندگی در دنیایی که همواره خوی استکباری و افول آن را فریاد زده‌اند، بیندیشند.
واقعیت این است که وقتی ولع مهاجرت و نگاه به زندگی مدرن غرب در بین مسئولان و فرزندان آن‌ها پررنگ‌تر از داشتن انگیزه خدمت به مردم و پیشرفت کشور باشد دیگر نباید این انتظار را داشت که جامعه و به ویژه نخبگان نیز چندان به آینده کشور امیدوار باشند، چون این مسئولان هستند که می‌توانند نگاه خودباوری و ما می‌توانیم را با عملکرد و نگرش خود نسبت به پیشبرد اهداف متعالی انقلاب در بین آحاد مختلف مردم تزریق کنند و آن‌ها را به آینده امیدوار سازند. در غیر این صورت اتفاقی که می‌افتد این است که باید شاهد مسابقه مهاجرت در بین نخبگان آینده ساز کشور باشیم.

با این اوصاف «خبرگزاری دانشجو»، به منظور بررسی تبعات مهاجرت فرزندان مسئولان و راهکار‌های مقابله با این پدیده با عمادالدین صفائی، عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان، امیر حسن نیا، عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور و زهرا مظهری، مسئول واحد سیاسی دفتر تحکیم وحدت به گفتگو پرداخته که در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:
مظهری: یکی از مسائلی که مدتی است در میان جوامع دانشگاهی پررنگ‌تر شده اقبال برای ادامه تحصیل در خارج از کشور یا همان مهاجرت تحصیلی است البته مشکل این مسئله آنجاست که در این میان درصد قابل توجهی قصد بازگشت به کشور را ندارند و در واقع آن ادای دین و کمک به رشد علمی کشور که همیشه در صدر شعار‌های علمی به چشم می‌خورد گویی به دست فراموشی سپرده شده است.
از دیگر سوی در بحث مهاجرت یک نوع ویژه‌ای نیز است که البته تازگی ندارد و در تمام این سال‌ها وجود داشته، این مهاجرت مربوط به قشری خاص یعنی فرزندان مسئولین می‌شود که هر بار با هر خبر تازه از مهاجرت یا اقامت یکی از آنان هزار پرسش بی‌پاسخ در اذهان عمومی شکل گرفته و این مسئله تا مدت‌ها در بین اقشار مختلف جامعه قرار می‌گیرد. توجه و آسیب‌شناسی این نوع از مهاجرت از اهمیت بالایی برخوردار است چرا که گسترش این مسئله را می‌توان یکی از دلایل افزایش آنچه ابتدا به آن اشاره شد یعنی اقبال دانشگاهیان و حتی خانواده‌های آن‌ها به ادامه تحصیل در خارج از کشور دانست.

زمانی که جامعه دانشگاهی بالأخص نخبگان هر چند وقت یک‌بار خبر تازه‌ای از مهاجرت فرزندان مسئولین را می‌شنوند چند انگاره در ذهنشان شکل می‌گیرد؛ نخست آنکه به دلیل کثرت مهاجرت‌های تحصیلی این تصور به وجود می‌آید که دانشگاه‌های ما برای ادامه تحصیل مکان مناسبی نیستند و امکانات کافی و سطح مطلوب لازم را ندارند هرچند که در واقعیت این‌گونه نیست و این مسئله قابل تعمیم به تمام رشته‌ها و حتی دانشگاه‌ها نیست. این مسئله در ادامه احساس ناامیدی از سطح علمی دانشگاه‌های کشور را در پی دارد و البته پر بیراه نیست اگر بگوییم بعضاً این ناامیدی‌ها علت و معلول یکدیگر هستند و دومینووار ادامه می‌یابند تا جایی که ناامیدی نسبت به تمام ابعاد کشور اتفاق بیفتد.
کم‌رنگ شدن عدالت آموزشی در تصور این افراد یکی دیگر از آسیب‌هاست؛ جوانی که سال‌های مهمی از عمر خود را صرف تحصیل و علم‌آموزی آن هم نه در حد متوسط بلکه بسیار فراتر از آن کرده است و حالا به هر دلیلی قصد مهاجرت دارد، اما با افرادی مواجه می‌شود که به صرف منسوب بودن به یکی از مسئولین مسیر هموارتری را طی می‌کنند و حتی درصد بالایی از مهاجرت موفق را نیز شامل می‌شوند ورای از ناامیدی مفاهیمی نظیر عدالت آموزشی در ذهن او کم‌رنگ و رفته‌رفته بی‌معنا می‌شوند. حال تصور کنید این جوان جزو نخبگان ما نیز باشد و با افرادی مواجه شود که از سطح علمی چندان بالایی نیز برخوردار نیستند، اما مسیر سهل‌تری را طی می‌کنند! به همین آسانی مسئولین با بی‌توجهی خود نسبت به مسئله‌ای با این میزان اهمیت، بی‌عدالتی آموزشی را رفته‌رفته توسعه می‌دهند! هرچند این مسئله مسبوق به سابقه است وقتی مدرسه تأسیس می‌کنند، چون به زعمشان مدرسه سالمی برای تحصیل فرزندشان پیدا نکرده‌اند!
مورد سوم را میتوان از بین رفتن انگیزه‌ها و اهداف دانست؛ وقتی یک دانشجو و نخبه در جایی با چنین مختصاتی قرار میگیرد عملاً انگیزه‌ای برای او باقی نمی‌ماند و بی‌انگیزگی نیز آورده‌ای جز سرخوردگی ندارد حالا هر چقدر هم که او پیش از مواجهه با این مسئله انگیزه‌های بالا و والایی داشته باشد!

مسئله بعدی در کنار این انگاره‌ها تهی شدن شعار‌های والا از معناست؛ وقتی مسئولین از مواردی نظیر کمک به رشد علمی وطن و سازندگی دم میزنند، اما در عمل فرزندانشان راه دیگری پیش میگیرند و آن‌ها حتی در حداقلی‌ترین حالت ممکن، موضع‌گیری خاصی انجام نمی‌د‌هند یا نهایتاً به توجیه کردن با استفاده از دلایل عجیب‌وغریب بسنده می‌کنند؛ این تصویر در اذهان شکل میگیرد که گویی شعار‌های یاد شده تنها مربوط به دیگر افراد جامعه است و شامل حال مسئولین و خانواده‌هایشان نمی‌شود! در نهایت این شعار‌ها سرنوشتی جز تبدیل شدن به جملات تکراری به جای سرلوحه قرار گرفتن و بر اساس آن هدف‌گذاری کردن، ندارند.
امید است شاهد روزی باشیم که نظارتی جدی بر روی این مسئله که در برگیری بالایی نیز دارد و به افکار عمومی خاصه قشر جوان و نخبگان -که موتور محرک یک جامعه محسوب میشوند- لطمه‌هایی غیرقابل‌جبران و ورای از تصور وارد می‌کند، صورت گرفته و در گام بعدی قانون‌گذاری‌هایی شده است.
حسن نیا: شوق و هیجان زندگی در جوامع اروپایی و آمریکایی محدود به سال‌ها و دهه‌های اخیر و پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران نیست و اگر بخواهیم به تاریخ نگاهی کنیم می‌بینیم، از دوران قاجار این رویه شروع شده است و در حکومت پهلوی هم رواج داشت. حالا که این ارثیه به عصر کنونی رسیده است باید آن را در قالب زندگی مدرن قرار دهیم و نگاه کنیم و بگوییم که اشتیاق مهاجرت در بین ایرانیان از هر طیف و طبقه‌ای وجود دارد، ولی این تنها مسئولان هستند که به دلیل توان مالی خانواده خود را برای یک زندگی با کیفیت به خارج رهسپار می‌کنند.

این رفتار به کم رنگ شدن شعار مبارزه با استکبار در بین مسئولان ضربه می‌زند. این مورد را باید اضافه کنیم که نگاه مبارزه با استکبار که در سال‌های اول انقلاب جزو شاخص‌های برتر محسوب می‌شد حالا به نظر می‌رسد دیگر نقشی در سیاست برخی مسئولان ندارد، چون اشتیاق زندگی در جوامع غربی در بین آن‌ها رو به افزایش است، حس مهاجرت در همه طبقات جامعه وجود دارد، ولی چون بعضی مدیران دولتی جامعه کنونی ایرانی به دلیل اینکه سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ... را همواره دچار نوسان می‌بیند عمیقا دل به تمدن غربی بسته است که این موضوع می‌تواند صدمات جبران ناپذیری را به کشور وارد نماید.
باید به این موضوع اشاره کنیم که از حدود دو قرن پیش که مزه زندگی مدرن و غربی زیر زبان ایرانیان شیرین شد تنها چند کشور که به خوبی آن‌ها را می‌شناسیم آن را برای مهاجرت انتخاب می‌کنند که همین موضع می‌رساند جذابیت این کشور‌ها با توجه به تبلیعاتی که می‌کنند بیشتر است. از آن‌ها با توجه به تبلیغاتی که میشود به‌عنوان تمدن برتر نام می‌بریم در حالی که خوب واقف هستیم چنین جوامعی رو به زوال و انحطاط بوده و نیاز جامعه فقط بر اساس مادی بنا شده که این موضوع باعث جذب نخبگان و فرزندان مسئولین برای تحصیل و گا‌ها زندگی در این جوامع شده است. این یک بحث سیاسی نیست که بخواهیم تنها به مسئولان متصلش کنیم بلکه این موضوع در حال رسیدن به اپیدمی و گسترش است و هرکسی که توان مالی دارد به مهاجرت فکر می‌کند.

مسئله دیگر اینکه مسئولان کشور از نظر اقتصادی با دیگر طبقات جامعه متفاوت هستند از این رو سعی می‌کنند با فراهم کردن شرایط تحصیل فرزندانشان در کشور‌های غربی شبکه حاکمیت خود را به‌نوعی تثبیت کنند تا در آینده فرزندانشان بتوانند با مدارک تحصیلی که از دانشگاه‌های معتبر گرفته‌اند در پست‌های مدیریتی و همچنین شرکت‌هایی که تاسیس می‌کنند از حقوق و مزایای خاصی برخوردار باشند و در واقع نمی‌خواهند شهروندان طبقات دیگر را در جریان این موضوعات قرار دهند. همین موضوع به عدالت طبقاتی و اجتماعی ضربه زده است. همانطور که هم اکنون شاهد چنین رویدادی در حاکمیت ایران هستیم که عده‌ای تلاش می‌کنند با رسانه‌ای کردن این موضوعات جلوی آن‌ها را بگیرند، ولی موفق نمی‌شوند، زیرا این آسیب سال‌ها است در جامعه ایران ریشه دوانده است و نیاز به کار و مطالعات ساختاری و اساسی دارد و باید گفت یک رنسانس و انقلابی در سطح فکری مهاجرت باید رخ دهد.
همانطور که رهبر معظم انقلاب در جمع نخبگان خاطرنشان کردند: ملت ایران، ملتی بالقوه نخبه است و به همین علت از دیر باز هدف جنگ نرم تحقیرکننده استعمارگران قرار داشته تا استعداد‌ها و توانایی‌های خود را فراموش کند و حتی منکر شود و دروغ بزرگ «ما نمی‌توانیم» را بپذیرد. ایشان در جمع نخبگان می‌فرمایند:، اما مهاجرفرستی و اینکه عناصری در بعضی دانشگاهها، جوان نخبه را از آینده مأیوس، و او را به ترک میهن تشویق می‌کنند، صریحاً خیانت به کشور و دشمنی با آن است و دوستی با آن جوان هم نیست. پدیده مایوس کردن نخبگان و همچنین نگاه عامه جامعه به مسئولین وقتی که مشاهده میکنند فرزندان بعضی از آن‌ها تابعیت خارجی اخذ کرده اند نیز نوعی خیانت به کشور است پس باید همه کشور و نخبگان و مسئولین در این گام به کشور و اصول نخبه پرور کشور پایبند باشیم.

حداقل یکی از راه‌های مقابله با این پدیده تاریخی شوم در عصر ارتباطات و دولت الکترونیک این است که یک سیستم جامع هوشمند شامل تمامی مسئولین از راس تا جزئی‌ترین مدیران طراحی شود و مدیران اطلاعات خانوادگی خود را در این سیستم ثبت کنند و اینگونه به راحتی می‌شود در صورتی که عزمی جهت برخورد با این مسئله باشد جلوی آن را تا حدودی گرفت.
با گسترش بی‌رویه مهاجرت نخبگان و فرزندان مسئولین در برهه‌ایی یاس و ناامیدی در جامعه شدت یافته بود که در دولت جدید تا حدود بسیار زیادی جلوی این مهاجرت‌ها گرفته شده است با این وجود امیدواریم با یک سیستم و ایجاد اتاق اشراف مسئولین و مدیران جلوی این کار تا حد زیادی گرفته می‌شود.
باید طوری عمل شود که عملکرد مسئولین و مدیران کشور و فرزندان و همسران و حتی بستگان سببی آن‌ها به صورت شفاف در ویترین به دید عموم گذاشته شود و اگر مسئولی در این امر ترک فعل کرد مثل آخرین سخن رئیس جمهور که گفت اگر فرزند رفت پدر هم برود و تبعیضی در بین مدیران و مسئولین قائل نشد، بتوان تا حد بسیار زیادی جلوی این پدیده تاریخی و نامبارک را گرفت.
صفائی: تحصیل و اقامت هر ایرانی در خارج از کشور قانونا یک مسئله شخصی است و فرزندان مسئولین نیز از این قائده مستثنی نیستند؛ اما موضوعی که در مورد مهاجرت فرزندان مسئولین باید مورد توجه قرار بگیرد عدم لطمه به اعتماد عمومی و تاثیرات این مسئله روی مولفه‌های امیدواری جوانان و نخبگان کشور است.

اگر قرار است که مهاجرت فرزندان مسئولین موجب کمرنگ شدن امیدواری در جامعه و پررنگ شدن مفهوم تبعیض در بین نخبگان شود باید در ادبیات و نظرات‌مان بازنگری کنیم. مضاف بر این توجه به مسائل امنیتی که خواه ناخواه به این موضوع گره خورده ضروری است.
نکته دیگر اینکه جزئیات مربوط به اقامت فرزندان مسئولین در خارج از کشور نباید در تاریکی قرار بگیرد تا این مسئله به دستمایه تبلیغات سوء دشمن تبدیل نشود؛ لذا لازم است در راستای مطالبه عمومی مردم در مورد مسئولینی که فرزندان آن‌ها در خارج از کشور تحصیل می‌کنند شفاف سازی صورت بگیرد تا این قضیه هم برای مردم روشن و مشخص شود.


نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید