در این نوشتار کوتاه به این اشاره میشود که اساس حق تحصیل کودکان مهاجر از کجا میآید؟
به گزارش خبرگزاری برنا، حمیدرضا بوالی کارشناس مسائل فرهنگی طی یادداشتی درباره حق تحصیل کودکان مهاجر به ویژه کودکان مهاجر افغانستانی در مدارس ایران نوشت:
چیز زیادی به شروع سال تحصیلی نمانده و تعداد زیادی از این بچههای مهاجر بلاتکلیف هستند.
در این نوشتار کوتاه به این اشاره میکنم که اساس حق تحصیل کودکان مهاجر از کجا میآید؟
من معتقد به نگاه اول هستم و آن را ترویج میکنم اما نگاه دوم و سوم برای دوستانی با آن ذهنیت راهگشاست.
یک؛ از منظر نگاه انسانی:
تحصیل از جمله حقوق اولیه هر انسانی در هر جای دنیاست.
حقوق بدیهی و اولیه کودکان باید تحت هر شرایطی اعمال شود و تغییر جغرافیا تفاوتی در حق بودن آن به وجود نمیآورد.
علاوه بر آن کودکان مکان زندگیشان را انتخاب نکردهاند. آنها به واسطه تصمیم بزرگترهایشان در شرایط مهاجرتی قرار گرفتهاند.
انسانیت حکم میکند که حقوق اولیه آنها تحت تاثیر آن تصمیم قرار نگیرد.
علاوه بر همه این موارد اصولا نگاه کردن به نژاد کودکان و اجازه دادن یا ندادن به تحصیل آنها بر مبنای آن، نگاهی نژادگرایانه است.
دستور تاریخی رهبر انقلاب مبنی بر تحصیل همه کودکان افغانستانی فارغ از برگه اقامتی و هویتی نیز در واقع سند صریح وجود این نگاه کلاننگر انسانی در سطح حاکمیتی در ایران است. به برگههای اقامت نگاه نکنید. حق این بچهها تحصیل است
دو؛ از منظر امنیت ملی:
با به وجود آوردن امکان تحصیل برای کودکان افغانستانی، ریسک انتخاب راههای خطرناک نه فقط برای فرد بلکه برای جامعه ایرانی کاهش پیدا میکند.
کودک افغانستانی که مشغول تحصیل در مدارس ایران میشود، عموما از رفتن به سمت راه و روشهای زندگی پرریسک برای اجتماع بازداشته میشود.
علاوه بر آن به وجود آوردن امکان تحصیل کودکان افغانستانی نقش بزرگی در همزیستی مسالمت آمیز میان این بزرگترین اقلیت ساکن در ایران و شهروندان ایرانی دارد.
بچهها در مدارس ایرانی عموما با کودکان و معلمان ایرانی ارتباط میگیرند و آن تصویر پرسوءتفاهم برساخته توسط رسانهها کنار میرود و ادغام جامعه مهاجر در جامعه ایرانی بدون جبر صورت میگیرد.
جامعه ایران با تحصیل کودکان افغانستانی قطعا سالمتر و ایمنتر است.
سه؛ از منظر منافع ملی:
خیلی از کشورهای دنیا که به دنبال تامین منافع از راههای نوین مثل دیپلماسی فرهنگی هستند، مدارسی خارجی با صرف هزینه فراوان در کشور دوم به وجود میآورند تا نمایندگان فرهنگی برای خود تربیت کند و حافظان منافعی در آن کشور از خود آن جامعه به وجود آورد.
در خود افغانستان مدارس کرهای و ترکیهای وجود دارد. کالجهای آمریکایی و اروپایی هم که مشهور است.
حالا کودک مهاحر بدون صرف هزینه و سختیهای جذب و تاسیس یک مدرسه در کشوری خارجی، آمدهاند تا در مدارس ایرانی به شیوه ایرانی در کنار دوستان ایرانی تحصیل کنند.
اجربه نشان داده اگر آغوش مدارس ایرانی و معلمان و دوستان ایرانی برای آنها باز شود، آنها در ایران و اروپا و افغانستان نمایندگان غیررسمی ایران میشوند و عامل پیشرفت جامعه خود با نگاهی همیشه دوستانه به ایران و در مواقع لزوم همکار ایران.