تغییر کلیشه‌های تکراری و ارتقای جایگاه افغان‌ها در سینمای ایران

تاریخ انتشار
10:09:00 | 23 / 01 / 1401

تغییر کلیشه‌های تکراری و ارتقای جایگاه افغان‌ها در سینمای ایران

blog-main-image

در واقع باید گفت در دهه ۹۰ دیگر کلیشه‌های تکراری از شخصیت افغان تغییرکرده،کنار گذاشته شده و فرد افغان کم‌کم به شخصیت برجسته‌ای تبدیل می‌شود که حتی گاهی توانسته به جایگاه بالایی در اجتماع برسد و اگر نژادپرستی و تفاخری از سوی ایرانی‌ها دیده می‌شود، متعلق به یک شخصیت کم‌شعور یا مغرض است که در فیلم تقبیح می‌شود و چنین کنشی قابل تعمیم به کل جامعه نیست.

افغانستانی‌ها در سیر تاریخی فیلم‌های پس از انقلاب اسلامی ایران، ابتدا مهاجرانی مطیع و سختکوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. اما باگذشت سال‌ها، در ایران رشد کرده و می‌توانند شرایط مالی خود را ارتقا دهند، با ایرانی‌ها تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند و حتی از ایران مهاجرت کنند.

 

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، در تمام سالهایی که سینمای ایران به موضوع مردم کشور همسایه، افغانستان پرداخته است، نمایش این مردم در این فیلم‌ها با تصویر مهاجری جنگ‌زده عجین بوده و تصویر فرهنگی مردم ایران از قوم افغان را تحت‌الشعاع قرار داده است.

از اواسط دهه ۶۰ شمسی افغانها به صورت کلیشه‌ای به عنوان شهروند درجه دومی دیده می‌شوند که حکم دیگری و غریبه را برای مردم ایران دارند. آنها افرادی با توان مالی و طبقه اجتماعی و همچنین جایگاه فرهنگی پایین هستند که برای آنها بی‌پناهی، بیکاری، لباس نامناسب و حتی بیماری را به بارآورده است. البته شخصیت افغان در جهت بدتر نشدن شرایط موجود در قبال یک شخصیت ایرانی که با تفاخر و دیدگاه نژادپرستانه رفتار می‌کند؛ مطیع، قانع و حتی محافظه‌کارانه برخورد می‌کند تا حدی که مظلومیت نیز به یکی از صفات اصلی شخصیت‌های افغان بدل می‌شود. تلاش فرد افغان به منظور حفظ کانون خانواده حتی این فرصت را از او سلب می‌کند که به ادامه تحصیل یا تهیه یک وسیله نقلیه فکر کند.

در دهه ۷۰ باوجود اینکه او هنوز در سطح پایینی از جایگاه اجتماعی و فرهنگی و مالی قرار دارد که ناشی از مناسباتش با ایرانیان متفاخر و نژادپرست است اما حالا فرصت این را پیدا کرده که کار کند، سرپناهی داشته باشد، لباس بهتری نسبت به گذشته بر تن کند و حتی عاشق یک دختر ایرانی شود و نسبتاً جسورانه به او ابراز علاقه کند. برای اولین بار حضور نوجوانان و زن‌های افغان به صورت برجسته در فیلم‌ها می‌شود که برای حفظ کانون خانواده، زندگی بهتر و امید به تحصیل، کارگری می‌کنند. شخصیت افغان حالا حتی فرصت پیدا کرده که دوچرخه‌ای برای خود تهیه کند که برای تردد او از مکانی به مکانی دیگر مثمر ثمر واقع شود و با تمام گفته‌های موجود، از محافظه‌کاری او اندکی کم شده و در بعضی از موقعیت‌ها معترض است.

در دهه ۸۰ رگه‌های تفاخر و نژادپرستی ایرانی‌ها کمتر دیده می‌شود و شخصیت افغان حالا فرصت این را پیداکرده که به‌جای کارگری ساختمان، در کارگاه خیاطی کار کند یا با ایرانی تشکیل خانواده دهد و حتی در دانشگاه به‌عنوان دانشجوی ممتاز حضور پیدا کند.

شخصیت افغان و ایرانی در فیلم‌های دهه ۹۰ همسطح یکدیگر قرار می‌گیرند

در دهه ۹۰ باوجود اینکه هنوز شخصیت‌ها متعلق به خانواده‌های سنتی و مردسالار هستند و رگه‌هایی از تفاخر و نژادپرستی از سوی ایرانی‌ها دیده می‌شود اما شخصیت افغان سعی می‌کند مستقل و فردگرا باشد که با اعتراض به نابرابری‌های موجود و دفاع از حق خود بتواند به خواسته‌هایش نظیر عشق، ثروت، خانه و اتومبیل مناسب، تحصیلات دانشگاهی، شغلی آبرومند و در نهایت زندگی بهتر دست یابد. این برجسته‌سازی‌ها به‌گونه‌ای‌ است که حالا شخصیت ایرانی نیز برای تحقق آرزوهای شخصیت افغان از تمام قوای خود استفاده می‌کند.

در واقع این امر نشان می‌دهد که کارگردانان ایرانی که فیلم‌هایی بر محور شخصیت افغان ساخته‌اند، طی گذر از دهه‌های بعد از انقلاب به تدریج شخصیت افغان را از سطح مظلوم و محکوم در شرایط و اوضاع اجتماعی ایران به سطح مقبول و مؤثر ارتقاء داده‌اند؛ به گونه‌ای که شخصیت افغان و ایرانی در فیلم‌های دهه ۹۰ همسطح یکدیگر قرار می‌گیرند و حتی می‌توان گفت افغان‌ها دیگر راضی به زندگی در ایران نیستند و از ایران نیز مهاجرت می‌کنند.

 

 

در واقع باید گفت در دهه ۹۰ دیگر کلیشه‌های تکراری از شخصیت افغان تغییرکرده،کنار گذاشته شده و فرد افغان کم‌کم به شخصیت برجسته‌ای تبدیل می‌شود که حتی گاهی توانسته به جایگاه بالایی در اجتماع برسد و اگر نژادپرستی و تفاخری از سوی ایرانی‌ها دیده می‌شود، متعلق به یک شخصیت کم‌شعور یا مغرض است که در فیلم تقبیح می‌شود و چنین کنشی قابل تعمیم به کل جامعه نیست. 

بنابراین، طبق پژوهشی که اخیراً در شماره نخست فصلنامه «رهپویه هنرهای نمایشی» منتشر شده است، می‌توان گفت که سیر تحولی در بازنمایی افغان‌ها از بدو ورودشان به ایران تاکنون در مسیری رو به پیشرفت در عرصه توفیقات فردی و اجتماعی قرار داشته است.

در این پژوهش پیرامون فیلم‌های بررسی شده، گفته شده است: در ابتدا بالغ بر ۲۶ فیلم به منزله جامعه آماری پژوهش یافت شد که افغان‌ها را در قالب شخصیت اصلی، فرعی و یا حتی در یک سکانس نشان میداد. از آنجایی که مفهوم بازنمایی به تولید و بازتولید یک جریان مرتبط است و ایرانی‌ها بیشتر با افغانهای ساکن ایران ارتباط دارند، به همین دلیل فیلم‌های: گلچهره، خاک و مرجان، آخرین ملکه زمین، سفر قندهار، مزار شریف، عروس افغان و ۵ عصر که داستان آنها در ایران نمی‌گذرد، حذف شد. سپس فیلم‌هایی نظیر: بهشت جای دیگری است، سیمای زنی در دوردست، مجنون لیلی، من، ابد و یک روز، آتش‌بس و... که افغان‌ها را در نقش فرعی و یا فقط در یک سکانس نشان می‌داد، حذف شد.

فیلم بایسیکل‌ران به علت اهمیت فراوان آن از این جهت که برای اولین بار به بازنمایی مردم افغان در سینمای ایران به‌عنوان شخصیت اول می‌پردازد، در این فهرست باقی ماند. در نهایت ۸ فیلم برجسته برای تحلیل انتخاب شد که در آنها شخصیت‌های افغان همگی نقش اصلی را بر عهده دارند: بایسیکل‌ران، جمعه، باران، دلبران، حیران، چند متر مکعب عشق، شنل، رفتن.

 

 

نتایج تحقیق نشان می‌دهد که افغان‌ها در سیر تاریخی فیلم‌های بررسی‌شده پس از انقلاب اسلامی ایران ابتدا فردی مهاجر، خانواده‌گرا، محافظه‌کار، مطیع، ساده و سختکوش هستند که توان مالی، جایگاه فرهنگی و طبقه اجتماعی پایینی دارند. باگذشت سال‌ها و طی دهه‌های پس از انقلاب، آنها رفته‌رفته در ایران رشد پیدا کرده و می‌توانند شرایط مالی خود را ارتقاء دهند، با مردم ایران تشکیل خانواده دهند، در دانشگاه درس بخوانند و حتی از ایران مهاجرت کنند. 

 


نظرات کاربران
  • هنوز نظری ارسال نشده است

پیغام خود را بگذارید