احمد طاهرخاني /همبنيانگذار و مديرعامل هومكا
این روزها ماهیت استارتآپها و اقتصاد دیجیتال با ابهام همراه است. استارتآپها در فضایی که هنوز به دنبال حل مساله هستند شروع به کار میکنند. هنوز از انتهای مسیر خود درک درستی ندارند یا حداقل نمیتوانند با اطمینان بالایی از موفقیت کسبوکار خود در آینده سخن بگویند. در این فضای پرابهام، فعالان اقتصاد دیجیتال، بنیانگذاران و فعالان استارتآپی انتظار دارند که زیرساختها به عنوان لوازم حداقلی حرکت در این مسیر فراهم باشد و انرژی و دغدغهای بابت آن صرف نکرده و نداشته باشند.
کشاورزی که بداند خاک حاصلخیز و آب کافی برای کشت وجود ندارد، شروع به کشت محصول خود نمیکند و این انتظار حداقلی از اوست که منابع ابتدایی خود را محاسبه کند و بعد اقدام به فعالیت کشاورزی کند؛ در غیر این صورت، منابع مالی و نیروی کار از بین میرود، محصولی به دست نمیآید و چه بسا ناامیدی گستردهای گریبان آن کشاورز را بگیرد، تا جایی که رمقی برای ادامه کار خود نداشته باشد. اینترنت و ارتباطات، لوازم ابتدایی رشد اقتصاد دیجیتال هستند.
متاسفانه در سالهای اخیر همراه با اتفاقات و اعتراضات اجتماعی همواره نخستین گزینه مقابله با شرایط، قطع اینترنت یا مسدود کردن پلتفرمهایی بوده است که در طول سالها کسبوکارهای زیادی بر بستر آن شکل گرفتهاند یا در حال شکلگیری هستند؛ منابع مالی، نیروی کار و امیدهای زیادی به آن گره خورده است و با تصمیمات اینچنینی تمام آن از بین میرود. فراهم بودن این لوازم ابتدایی در اقتصاد دیجیتال برخلاف کشاورزی که تا حدی و در یک بازه کوتاهمدت کشاورز میتواند تخمینی از آن داشته باشد، بر عهده حاکمیت است.
اینترنت و شبکههای اجتماعی طبق سیاست دولت توسعه پیدا میکند و بر مبنای آن استارتآپها و اقتصاد دیجیتال شکل میگیرد. بنابراین مسوولیت افول اقتصاد دیجیتال، افول استارتآپها و ورشکستگی آنها در شرایط اینچنینی با سیاستگذاری است که وظیفه دارد این شرایط را پایدار نگه دارد. متاسفانه بعد از اختلالات اینترنتی که به دنبال اعتراضات روزهای اخیر به وجود آمدهاند، بخش زیادی از کسبوکارهای متوسط و خرد استارتآپی و اقتصاد دیجیتال ضررهای زیادی متحمل شدهاند.
کاهش فروش و کاهش درآمد، عدم امکان ادامه دادن برنامههای توسعه، تحتالشعاع قرارگرفتن برنامههای جذب سرمایه و... بسیاری از استارتآپها را تا مرز نابودی پیش برده است و متاسفانه حتی برخی از آنها از ادامه فعالیت خود بازماندهاند. سوال اینجاست که با چنین فضایی و چنین تصمیماتی، آیا امیدی برای رشد اقتصاد دیجیتال در کشور باقی میماند؟ در آینده نزدیک، اقتصاد دیجیتال و اکوسیستم استارتآپی کشور با چه چالشهایی مواجه هستند؟ بدون شک در کنار فراهم بودن زیرساختهای سختافزاری برای رشد اقتصاد دیجیتال، منابع انسانی مهمترین دارایی اقتصاد دیجیتال به حساب میآیند. فعالیت نیروهای جوان، خلاق، صاحب ایده و دارای انگیزه، شرط حیات رشد و ادامه اقتصاد دیجیتال است و اهمیت این موضوع کمتر از فراهم بودن زیرساختهای سختافزاری نیست.
با این وصف، این شرایط امید و انگیزهای برای نسل جوانی که به امید کارآفرینی و خلق ارزش میخواهد وارد اکوسیستم استارتآپی بشود، باقی نمیگذارد. بهتر است نگاهی هم به ویژگیهای نسلی که در آستانه ورود به اکوسیستم استارتآپی است، بیندازیم؛ نسل z یا همان نسل دهه هشتادی که از ابهام گریزان و نسبت به نسلهای قبلی عملگراتر است و کمتر وارد زمین بازی پرابهام میشود؛ نسلی که به عقیده من با مشاهده وضعیت فعلی، مشخص نبودن آینده آن و ابهامات بسیار زیاد آن، انگیزهای برای ورود به اکوسیستم استارتآپی نخواهد داشت. در کنار این مساله، سرمایهگذاران نیز با توجه به تکرار این تصمیمات و اتفاقات، محتاطانهتر وارد بخش سرمایهگذاری در صنایع اقتصاد دیجیتال میشوند.
در چنین شرایطی تنها کسبوکارهای بزرگتر به فعالیت خود ادامه میدهند و کمتر شاهد ورود استارتآپهای جدید خواهیم بود. کسبوکارهای بزرگتر نیز با مشکل منابع انسانی مواجه خواهند شد. استارتآپهای متوسط و کوچکتر احتمالا در معرض افول و شکست در سالهای آتی قرار خواهند گرفت؛ چرا که در مسیر طبیعی این استارتآپها به دنبال مقیاسپذیری هستند، اما زیرساختها و ملزومات آن فراهم نیست؛ اعتماد و فرهنگ عمومی که شروط لازم رشد اقتصاد دیجیتال هستند نیز ضربه میخورد و این مساله نیز باعث میشود یک چرخه منفی در جهت افول اقتصاد دیجیتال شکل بگیرد. مصادیق موارد فوق تماما در طول همین یکی دو ماه گذشته قابل مشاهده هستند. نظرسنجیهایی که حاکی از میل شدید مهاجرت نیروی انسانی و ترک اکوسیستم استارتآپی - حتی در رده مدیران ارشد- است، داستان غمانگیزی است که کمکم امیدهارا ناامید میکند.
ظرف تحمل و تابآوری همیشه به عنوان یک ویژگی اصلی کسبوکارهای استارتآپی و مدیران آنها مورد توجه است. اما این تابآوری قرار بوده و هست که در مواجهه با چالشهای طبیعی و ذاتی یک استارتآپ به کار گرفته شود و مصرف شود. این تابآوری در برخورد با چالشهای کسبوکاری و فراز و نشیبهای بازار بسیار مورد نیاز است، اما متاسفانه تمام این انرژی و تابآوری در مواجهه با بدیهیترین نیازها مصرف میشود؛ همچون کشاورزی که فکر میکند باید مراقب دفع آفات از مزرعه خود باشد یا به دنبال تقویت مزرعه خود برای بهرهبرداری بیشتر باشد، نه اینکه تمام وقت خود را صرف تهیه آب کند که لازمه شروع کشاورزی است. حل مسائل مطرح شده جز از طریق سیاستگذاری کلان اتفاق نمیافتد؛ چرا که همانگونه که گفته شد مسائل فوق در حیطه تصمیمات کلان است. اگر این اتفاق نیفتد، دیر یا زود با معضلاتی عظیمتر و گستردهتر از حیطه اقتصاد دیجیتال مواجه خواهیم شد؛ چرا که به اعتقاد من اقتصاد دیجیتال موتور محرک سایر صنایع است و آتشی که به خرمن آن افتاده است، به سایر صنایع نیز سرایت خواهد کرد.